اگر روزی بی کاری پیدا شد و خواست داستان مرا بنویسد با همه تنفری که از مبارزه پیدا کرده ام، ناراحت نمیشوم مرا مبارز بنامد ولی امیدوارم پای حقوق زنان و مدافع حقوق زن و از این قبیل القاب را به میان نیاورد؛
این سفر برای تولد یک باور رنج بسیار کشیدم، انگار تقدیر ما براین قرار گرفته مدام با سنگ های سخت در افتیم.
این سفر بخاطر حرف زدن برچسب خوردم، طرد شدم، درک نشدم، تشویق نشدم ولی یاد گرفتم بایستم.
حالا در این غروب آرام دشت که سفر را مرور می کنم بارانی میشوم، نمیدانم پیرزن داخل کوپه چه فکری در باره ام می کند؛ اما خدا را شکر که اشک را آفرید.