... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

آیین مستان

a head full of fears has no space for dreams
-----------------------------
از وقتی این جمله را حسنا در سیاسر پژوهی گذاشته شور عجیبی در وجودم بپا شده. قوت بعضی معنی ها سحرآمیز است واقعا.
قضیه برای من از این قراره که وقتی آزادی خیلی از ترس های بیخود رو نداری، اونوقته که افق های رنگ و وارنگ پیدا می کنی؛ یه دسته معناهای خود ساخته که امیدوارت می کنند، نشاط آورند، همچین که پر و بال میدی بهشون به جوشش می افتی، همه دور و برت را به خروش می اندازی....
جامعه شعائری قلمرو پروازت رو محدود میکنه؛ در تجربه من خشکی پوسته ها ملال آورن، هسته هر حقیقتی است که جولانگاه حیات و سرزندگی و نشاط است.
گفتم میدانم صلاح مرا می خواهی، درکت می کنم، ممنونتم ولی من اینطورم دیگر، حساس و یک دندنه، جان هر کی دوست داری اینقدر مرا به این بد و خوب های پوسیده و کهنه حوالت نده، گفته باشمااا  زیر حجم این همه پوسته خفه می شوم، آنوقت باید به عزایم بنشینی به همین راحتی.

نظرات 1 + ارسال نظر
عمو عباس پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:52

عمو جان سلام . میخوانمت .همیشه می خوانمت ولی نمی دانم چه آشوبی در دل داری و چه در سر می پرورانی . هرچه هست خدا کند داستان پروانه باشد. داستان آدمی که میخواهد بودن و شدن را در خود حس کند . آدمی که سر بر یکه بودن و پذیرفتن این یک بودن دارد.
خدا کند آنچه در سر داری سرت را به دیوار جبرهای محیطی و اجتماعی بکوبد. هدا کند آرامش و خویشتن داری را علی رغم تلاش برای بهتر بودن خود از دست ندهی . و صبر را. صبر الزاماً ثنر نمیدهد ولی ثمره و سرمایه زندگی را کم و بیش حفظ میکند. به گمان مثل من محافظه کاری، این مراقبت ها لازم است.

سلام عموی گرامی
آشوب، آرامش، صبر ، خویشتن داری انسانی ترین مقولات.
تا آشوب نیاید بقیه معنی نمی یابند ظاهرن...
شکر خدا که پریشانی داده عمو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد