... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

یاد


«یاد» نیروی مرموزی است.

خورشید حقیقت هم عین ظلمات است اگر «یاد» نباشد، اگر انسان نباشد، اگر «ذکر» نباشد!!

غرق راز شدن قشنگ است، غرق که باشی دیگر فاصله ای نیست تا مساله ای بیافریند و تمامت را در خود ببلعد.

نظرات 2 + ارسال نظر
اسکندری پنج‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 13:08

دوست ندارم برچسب های ذهنی به نظرات شما زده باشم. ولی گویی به یک چشم به نظریه عرفانی عشق به خویشتن خدا نظر داری و با چشم دیگر به آمپریسم الهیاتی برکلی توجه میکنی؟
اگر یاد نباشد خورشید حقیقت شب ظلمانی است؟
شعر زیبایی بود.

در اصل تعقیبات نماز زیر نور ماه است ولی انگار به کفریات گراییده...
.
.
.
وقتی من مدرک کور باشم روشنی برای من عین ظلمته دیگه، نیست!؟

عباس دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 17:12

باید مراقب بود جلوی رسولان دروغگو گرفته شود. چگونه ؟ شاید اقامه قانون، شاید دموکراسی ، شاید سلفی گری و بازگشت به عصر نبوی، امروز به راحتی نمیتوان الگویی محافظ برای جلوگیری از رسالت های دروغین ارائه داد. بسیار سرکه انگبین که صفرا فزوده و ملال آفریده . کنت رسالت را عهد باستان می شمرد و انسان جدید را آزاد از رسالت آسمان ها و رسولان مدعی . اما به زودی رسالتی تازه را باب کرد و انسانیت مورد نظرش را خدای پرستیدنی برشمرد. هیوم نیز از بند رسالت آزاد بود و تنها امر تعهد آمیز را تجربه محدود و محصور می دانست . اما تعهد او شخصی بود و از فرد در نمی گذشت تا به رسالت جمعی برسد.
کانت گمان می کرد با جرات اندیشیدن می توان انسان را از آفت دروغ رسالت و رسالت های دروغین محافظت کرد. دین برای او امری مبهم ولی ناظر بر الزامات و تعهدات اخلاقی بود.
اصحاب تکثرگرا سمحه و سهله را در دین و عقاید آخرین امید برای زندگی سازمند و سازگار انسان و همزیستی مسالمت آمیز برمی شمرند. امری که برای بنای آن لاجرم مدعیات نسبی گرایانه رخ عیان میکند و مخالف را جری میکند که هدم دین و اعتقاد را در سر دارد. و...
ما برای حفاظت از رسالت های دروغین در عصر خویش و جامعه خویش چه کنیم؟ آیا هر اصلاحگری داعیه تعهد و رسالت ندارد؟ آیا همو نیست که مدعی است توانا است تا افت دین یا جامعه را بزداید؟ و برای خویشتن رسالتی قائل است تا اقامه عدل کند؟
کدام از ما نیت تغییر وضع موجود نداریم. یا آرزوی آن که البته خودبخود در قدم و قلم ما منعکس میگردد. تا کجا میتوانیم مسامحه کنیم. و آیا مسامحه اساسا با اعتقاد و باور سازگار است؟
این ها مجموعه ای از بحث های اصلاحطلبی دینی در غرب و جهان اسلام است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد