... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... هو السمیع العلیم

دیروز از میان کتابهای مهدی ایلیاد هومر رو پیدا کردم  و خواندم، اولش از تصویری که انسان در گذشته از عالم خدایان داشته متعجب شدم ولی بعدش با دیدن فیلم روشهای کشت و کشتار داعشیان یک جورایی مرز عالم خدای خودمو و خدای اونها رو گم کردم، چه طور بگم، با خواندن این کتاب گاهی خدای منم می رود بالای کوه المپ درکنار زئوس می ایستد و صحنه جنایات بشری رو دید می زند و مدیریت می کند.

کم می آورم در فهم حکمت این اوضاع به خودت قسم.... نشانه ای بفرست بفهممت!!

نظرات 8 + ارسال نظر
هرمزبان جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 03:36 http://www.hormozban.ir

سلام لیلا خانم
ممنون میشم اگه یه سری هم به سایت من بزنی و نظرتو اعلام کنی.

سلام
سرزدم ولی سایت شما خیلی با فضای ذهنی من و ....فاصله دارد.

آنا جمعه 5 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:18 http://aamiin.blogsky.com/

آدمیزاد در کل تاریخ بشر خدایش را تجسم کرده است. حتی در اسلام هم این تجسم وجود داره.

sophia شنبه 6 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 23:08

اولین قدم شما رو به درگاه نهلیسیم خوش آمد میگم
خدا چه نهفته در قانون طبیعت باشه چه محصولی ساخته شده در کارخانه ذهن، به هیچ وجه منطبق با خدای حسود ادیان ابراهیمی نیست..

جاااااان!؟؟؟؟
نهیلیسم!؟
خدای حسود!؟
استغفرالله و اتوب الیه

نرگس یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 02:01 http://nbeheshti.persianblog.ir

میگم کتابش سرقتی بوده انقدر مزه داده ها

نه بابا اموالمون چون از جیب پدر است مشاعه از فرط گشنگی رمضانی گاهی من به هنر نوک میزنم اون به فلسفه.

sophia یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 08:12

ایده ی خدای حسود از من نبود، از نکته سنجی های شوپنهاور که میگه:
"در واقعیت، فقدان مدارا تنها جزء ماهیت یکتاپرستی است. خدای یکتا بنابر ماهیتش خدای حسودی است که بودن آن دیگری را بر نمی تابد. در مقابل خدایان دین های چند خدایی روادار هستند."

غیرتش غیر د رجهان نگذاشت.

sophia یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 23:07

لیلا خانم گرامی، با تبدیل حسادت به غیرت؛ بازهم این اعتقاد ناخوادگاه رو فاش ساختین، این خدا حداقل از ابتدا یگانه و یکتا نبوده...هرچند به ذهنیت میلیاردها باورمند در جهان که مراجعه کنیم ،می بینیم این خدای یکتا هرچند در مشرق دیوان حکومتی در اختیار داشته و جنگهای متعددی نیز به راه انداخته، اما چندان بازار گرمی نداشته...خدایان بی شمار هند؛ چین و روسیه مارکسیست؛ جنگهای صلیبی مابین باورمندان اسلام و مسیحی؛ بومیان آمریکا و استرالیا و آفریقا نیز تا پیش از ورود مهاجران نامی ازین خدای یکتا نشنیده بودند...پس غیرت این خدا در نابودی رقبا چندان هم موفقیت آمیز نبوده...خدایانی چند نیز هستند که بارگاه خداییشان هنوز هم پررونق است

این صحبتها هیچ نتیجه ای در بر ندارد. بجای این صحبتها از این اثر ادبی بینظر نهایت استفاده را ببرید..به این پاراگراف توجه کنید:

انه:" اگر خدایان هیچ ترازو را به سود او پایین نمی آوردند، بی کوشش و رنج بر من پیروز نمی شد. هرچند که بدان می نازد که برای دشمنان ما بارویی رویین است."
فوبوس دوباره گفت: " ای پهلوان نامی، خدایانی هم هستند که تو می توانی یاریشان را درخواست کنی، آفرودیت ترا زاده است؛ این جنگجوی از الهه ای فرورت زاده است. یکی دختر زئوس، و دیگری ذختر پیرمردی که بر دشتهای غمناک فرمانروا است. پس رویینه سرکش را در برابر این دشمن بکار بر، و مگذار از بیم دادن های خودخواهانه ی وی بلرزی."

انه پهلوانی است که از ویرانی تروا جان سالم به در می برد؛ بازگشت انه برای خونخواهی به ایجاد تمدن روم منتهی می شود...(به کتاب انه اید رجوع کنید)باور به سیستم چندخدایی این امتیاز را برای باورمندانش داشته که اگر از درگاه خدایی ناامید شدند دیگری هست تا از او مدد بجویند...

یک سوال: شما چه استفاده ای از این اثر بردید!؟
آخه من معنای اون همه تحسین در باب این اثر را که تا بحال شنیدم نمیفهم، میخوام یک ی کمکم کند بفهمم.

sophia دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 10:41

در بحث تاریخ تحول اندیشه این اثر ادبی از هومر بسیار یاری دهنده است...در باب مقایسه،برای مثال تا پیش از زرتشت و ادعای او برای خدایی مطلق ؛ خدایان بسیار در ایران تبلیغ و ترویج میشد...با قدرت گرفتن آیین زرتشت خدایان قدیمی در رده اهریمن قرار گرفتند، اما برخی نیز به سرزمین هند مهاجرت کردند؛ بعنوان نمونه ایندیرا ابتدا خدای جنگ ایرانیان بوده؛ اما بعدها از او بعنوان اهریمن یاد می شود، اما این خدا در شبه قاره هند بازهم معتقدانی می یابد..و باز برایم جالب است که ایندیرا در هند نامی زنانه است. .شاید این خدا چیزی در حد الهه آتنا باشد که در نسب نامه خدایان یونان آمده که به صورت یک بانوی زیبا آراسته به زره و کلاهخود از سر زئوس به دنیا می آید..مهمترین صفت این خدابانو داشتن خرد مطلق بی هیچ عشق و هوسی است.
اما من به این اثر هومر از منظر روانشناسان تحلیلی نگاه داشته ام...باز هم برای نمونه؛ تا پیش حضور خدایان مذکر خدابانویی مطلق حاکمیت خدایی را در اختیار داشته، اما با حضور خدایان مذکر حضور یک خدابانوی کامل پذیرفتنی نبوده، از طرفی حذف خدابانو و قرار دادن آن در ردیف اهریمن نیز امکان پذیر نبوده؛ این بوده که چندین خدابانو ساخته می شود که هرکدام نماینده ی یک بخش از آن خدابانوی کامل بوده اند... روانشناسی تحلیلی از همین منظر هفت ویژگی و شخصیت زنانه را طبقه بندی می کند که در جای خود جالب است...

آره کهن الگوهای زنانه جالبن.
ارزش این اثر در حیطه تاریخ تحول اندیشه هم قبول ولی چیزی برای خواننده عام جز سرگرمی فک میکنم نداره.

اپیزود شنبه 13 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:06

سلام رفیق قدیمی
خوشحالم که هنوز هستید
خیلی خوب است که هنوز می نویسید

سلام و سپاس
بلی بیش و کم می نویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد