در برخی گونه های دینداری های ما انسان و احساساتش چنان له می شود که انسانی و احساسی نمی ماند که دینداری کند.
--------
پ.ن: امشب یک دانه انار ازفروشگاه خوابگاه خریدم، تجربه متفاوتی بود برای من که کودکی را لابلای دانه های بهشتی انار هرات جا گذاشته ام؛ یادش بخیر تفریحمان این بود که هر انار را روی شاخه درختان تست کنیم، اگر شیرین بود می چیدیم و الا منصرف میشیدیم ،فاجعه را زمانی تکمیل می کردیم که گزینه مورد نظر تا ده درخت آن ورتر پیدا نمیشد.گونی های اناری که باغبان از باغ می آورد هم از دست شرارت مان در امان نبودند، خدا بیامرزد پدر بزرگ را هنوز لبخند عطوفانه اش وقتی آثار شیطنت های ما را روی درختان می دید در ذهنم زنده است.
بلللللللی !!! فایده خراب شدن ترازوی فروشگاهها این است که ارزش هایی را که مقیاس سنجش ندارند در نظرت زنده میسازد. حالا حس می کنم به همان میزان که عاشق سیب سرخم عاشق انار آبدارم.
من عاشق آب هویج بستنی هستم!
و من آب طالبی (نارنجی رنگ) بستنی .
امشب یه پارچ اب انار گرفتم... جات خالی... من که عاشق انارم... چه ترش و چه شیرین... اما ملس یه چیز دیگه است... انار که میخوری حس میکنی به بهشت نزدیکتری
نوش جان
بدون من انار خوردی؟؟؟؟؟؟؟؟
تا تو باشی غذا نپزی