... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

چشم سفید نباش!!

رفیق 36 ساعت مهمان من بود؛ 24 ساعتش را با هم صحبت کردیم ؛ آخرش حس کردیم دو ساعت است که با همیم.

--------

مدتیه زدم به فاز تماشای فیلم هایی با مضامین فمینیستی. دیشب فیلم thelma and luise ، محصول سال 1991 از ریدلی اسکات را تماشا کردم.  اعتراض علیه مختصاتی از جامعه مردسالار که مختصات خیلی از جوامع فعلی ما هم هستند، جان مایه اصلی این فیلم را تشکیل می دهد. از کودکی به ما آموختند زن خوبه بترسه نه که  چشم سفید باشه. هنوز هم که هنوز است این آموزه موکد خدا بیامرز مادر بزرگ عزیزم که گاه دلم برای زانو ی محبتش یک ذره می شود، در تار و پود وجنات و حرکاتم تنیده و سبب شده همه نترسی هایم را خرج میدانی بسازم که لا اقل می شود جنسیت را در آن عنصر اول ندانست. چند وقت قبل که بچه های گروه روی جنسیت برداری اخلاق زوم کرده بودند به استاد گفتم یعنی هیچ راهی که بشه زنان را در این مورد توانمند ساخت وجود ندارد؟ ... استاد در لفافه پاسخی داد که هنوز هم فکر می کنم هم پاسخش هم اقناع اولیه من در اون لحظه، هردو به نوعی برخاسته از تربیت شرقی مان بود تا نتیجه ای برآمده از استدلال بی برو برگشت.

فرهنگ ما اینو برای ما جا انداخته پوشش و مستوری زنانگی شرط بی برو برگشت برای جلوگیری از توحش مردانه است، اما این فیلم اعتراض زنانه برخاسته  از متن یک فرهنگ برهنه علیه توحش مردانه را نشان می دهد؛ پس می شود برهنه بود و در عین حال طالب حفظ حریم ها و محیطی امن برای زیست زنانه! ، ولی آیا این طلب امکان پذیر است؟ منظورم اینه شدنی است؟

ما که نرفتیم از نزدیک ببنیم خواست امثال سلما و لوئیز در اون آب و هوا  برگ و بر داده یانه ، فقط قصه و فیلم شان را شنیدیم که حکایت از تحقق این آرمان دارد.

قصدم از این بیان این نیست محملی برای برهنگی پیدا کنم، ابدا... دارم به این فکر می کنم اگر با تربیت و مدنیت و با پشتوانه قانون بشه به این نقطه رسید، آیا بازم ترس زنانه ضرورت خواهد داشت؟ آیا لازمه همچنان این فرهنگ ترس و ترسیدن را به دختر بچه های معصوممان تزریق کنیم و بنوعی کودکی تا میانسالی شان را دستخوش اضطراب بسازیم؟

نظرات 3 + ارسال نظر
بنیادی شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 22:00 http://bsbonyadi.blog.ir/

سلام بانو. تا فرهنگ عمومی جامعه توحش را طبیعت مردان، نه! گویی حق مردان، تلقی میکند نصیبی حز حذر همواره برای جنس زن نخواهد بود.
به نظرم بیش از آنکه ترس برای زن لازم دیده شود توحش حق طبیعی مردان نگریسته میشود.
به نظرشما اینطور نیست؟

موافقم. برای همین با حسنا به این نتیجه رسیدیم که همه علوم نیازمند بازخوانی زنانه اند.

بنیادی دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 18:57 http://bsbonyadi.blog.ir/

من اما میگویم همه علوم نیازمند تجرید از ذهن مردانه! اند.
البته طبیعتا مردان را شوقی به این کار نیست
لذا بازخوانی زنانه شاید کاری از پیش برد!
من هم هستم

علوم نیازمند تجرید از ذهن مردانه و زنانه شاید باشند...سوژه لا اقتضا معنی داره؟!
پس بزن قدش خانوم

کانیمانگا چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 00:00

توهم!

عجب!!
یه سر به کتابهای زیست شناسی و جامعه شناسی و این چیز میزا بندازید از توهم توهم بودن من در میایید جناب کانیمانگا؟
اسمتون یه ککم آشناست.... اون ادویه ای که می ریزن تو غذا خوشمزه اش میککنه اسمش چی بود؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد