... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

...

گاهی زندگی می کنی، با دیگرانی، راه میروی، حرف میزنی، میخوری ، میخوابی و ... ولی خودت گمی!! حضور نداری!!

این روزها مدام برمی گردم به عقب! به جایی که خودبی خیالم شاید ایستاده باشد؛

و بعدش در گوشش میخوانم

نگاه کن!

تو اینرا گفتی

اینرا شنیدی

این جا رفتی

و ...

شاید دیوانه شده باشم

نمیدانم

بدجور تاخر خودآگاه از ناخودآگاهم را حس می کنم.

بدجور دچار« همه شوخی انگاری» مفرط شده ام.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد