... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

قول میدیم همین فردا ازدواج کنیم

آمده بود به اتاقمان سر زند تا بگوید:

ازدواج کنید.

گفتیم: باشه قبول، قول می دیم فردا ازدواج کنیم.

همین دیگر.

-------

پ.ن: برای منظوری که میدانستیم چیست داشت نظریه میداد که:

1-ازدواج هویت ساز برای زن است.

2-  ارزش بخش به یک زن است.

3- کدوم مرد چهل ساله میاد زن سی ساله بگیره؟

4- ظاهرن تعجبی که  از سر و کولمان می ریخته او را وادار کرد ادامه دهد: خب! بخاطر بچه و این چیزا میگم...

نتیجه اخلاقی تلویحی که او گرفت: ازدواج نکنید بد بخت روزگارید هر چند عالم دهر شوید و هر چند برای خودتان سری توی سرا در بیاورید.

پ.ن: از آنجا که از نظریه پردازی خسته شده ام و این روزها ترجیح می دهم بیشتر لال مونی بگیرم تا حرف بزنم، هیچ نگفتم فقط وقت خدا حافظی حرفی زدم که حس کردم تمام آن قامت حق به جانب توصیه گر  نصحیت پرداز را لرزاند، چطورش بماند حالا. ولی پاسخم بدجور حس حسرت و افسوس را در خانم مشاور عزیز ما برانگیزاند.

القصه ، گفتم در جوامع ما گریزی از ازدواج نداری، به قول مامان بزرگ مرحومم کدوم دختر رو دیدی که روزی پی بختش نرفته باشه و ادامه دادم؛ پس دیرتر بری پی بختت بهتره، اول کمی به خودت برس تا زیر خروارها مسولیت کمر خم نکردی. اعتراف میکنم رگه های غیر انسانی در پاسخم موج می زند ولی شاید مجاز باشیم گاهی چشمان آدمهایی که انسانیت را زیر پای نظریات نسنجیده شان له می کنند، با بروز جلوه های فردمحورانه ای از این دست باز بسازیم.

پ.ن: خانم مشاور که رفت من و سمیه فقط خندیدیم. نه به خانم مشاور و نظریاتش، اونقدر بالغ شده ایم که افراد را با سطح فکر و نگرش خاصشان بپذیریم، شاید به قولی  که به خانم مشاور دادیم؛ یعنی حالا فردا ...


نظرات 4 + ارسال نظر
زینب دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 00:51

سلام علیکم و رحمه الله..
"اول کمی به خودت برس تا زیر خروار مسولیت ها کمر خم نکردی"..
منظورت از این " کمی به خودت برس " از جنبه ای بود؟؟

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته زینب جان.
خب یعنی برای ازدواج وقت بسیاره نیست!؟
شد فبها نشد نشد وحی منزل که نیست.

نرگس دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 08:44

میفرماد: هههه

کی میفرماد؟ شما یا مشاور؟
بعد صد سال اومدی نظر دادی فقط دو کمله
هنوز شما سبک بال نشدین عایا؟؟

زینب پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 19:41

ازدواج وحی منزل نیست..ولی به نظرم خیلی خوبه..یه قسمت از تشتت های ذهن آدم به سمت آرامش میبره و گویا رها میشی..
البته مسئله ازدواج یک مسئله شخصی است و نمیشه یه نسخه کلی برا همه پیچید..

این نسخه کلی رو خوب آمدی زنیب جان. شاید نوعی نگاه زمینه گرایانه به مساله نیاز داریم داشته باشیم؛ خیلی سخت میشه از حسن و قبح یه حکم عملی بطور کلی دفاع کرد.
ولی این ها همه بحثن، و مقامی که ما در اون قرار داریم مقام بحث است، در عمل کی جیگر مقابله با همچین هنجار متصلبی رو داره؟؟

نرگس شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 15:16

تو خود حدیث مفصل بخوان از این هههه
بعدشم این باری که ما برداشتیم مگه سبک میشه!!
هرچی بهش میگم برو پایین
نمیره میگه همینجا رو کله تو خوبه

حالا شما که درای راحت میشی من بنده خدا چه کنم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد