وقتی همه علتها عقیم می شوند
ازویرانه یک دل شکسته « طلبی ناب » متولدمی شود ؛
جوانه میزند ؛
قد می کشد ؛
بزرگ و بزرگترمی شود
و دستش به آسمان می رسد
آن موقع مرز آسمان و زمین برداشته می شود
و تو درزمین آسمان را دربغل می گیری
ارمغان بوسه آسمان ؛یک وجود « آرامش ناب » گوارایت باد !
گرفتم ساغری از دست مستی
تعالی الله چه دستی و چه مستی
هویت حلزونی !
یکی از انبوه هویت های مدرن !
شنیدم خانه بدوشی می گفت غیر از نه ماه زندگی در خانه مادری بقیه عمر در سفر بودم .
در پس رفت و آمدهای مکرردرسال فقید ؛ این روزها از خود می پرسم :
خانه کجاست ؟!
امیر حسین هم می پرسد : « خونه خاله کدوم بره ؟»
آیا خانه هم مثل خیلی از مفاهیم دیروزی دچار دگردیسی خواهدشد ؟
مثل لینک همیشگی اش «خانواده » که سرعت تحولاتش داد طرفداران خانواده ازجمله فریاد همین ویلیام گاردنر کتاب معروف «جنگ علیه خانواده » را به آسمان بلند کرده
نمی دانم
ولی یک چیز قطعیه :
من خانه ام را گم کرده ام !!
دیشب تا صبح
دل افروز ؛ ( مهمان تاجیکی مان )
یک بیداری خدا بود
ومن یک خاموشی غفلت
دیشب دل افروز
همه عرش را بسیج کرده بود تا خدارا به زمین ؛ درست سر سجاده اش بیاورند !
ومن
هنگام نمازصبح
درحاشیه باغچه سبز نیایش او ـ بوی حضور خدا را استشمام کردم
با غفلتم بر غفلتم گریستم
دیشب دل افروز
سراسر بهانه بود
بی بهاء بهانه خدا را گرفت
ومن !
غرق دودوتا چارتای منطقی ام ؛
سرگزم پس انداز بهاء بودم
درغروبی آمیخته با حس بهت آمیزجدایی
مزه تلخ تنهایی
بوی تعفن یک طرح راکد تحقیقی
و پس از یک دهگانه شیرین بهاری در کنار خانواده
درساعت ۶:۴۷ عصر سه شنبه
بازهم
خود را آغازمی کنم !
آغازدوباره فصل شدن
کارشناس ارشد شدن
دکتر شدن
فیلسوف شدن .....
ختم کلام :
آدم شدن
به قول مولوی :
این نکته رمز اگر بدانی دانی هرچیز که درجستن آنی آنی !!