... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

.. « و ظهور تو جواب همه مسئله هاست  »! 

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
حسنا دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:05 http://danesh4000.blogfa.com

و ظهور تو یعنی ایمان..برای ما..برای ما که در به در به دنبالش هستیم.

برای دربدران یقین !

حسنا دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:07 http://danesh4000.blogfa.com

عیدت مبارک رییس!

عید شما هم مبارک خواهر گلم
میان ربنای سبز دستانت دعایم کن

مهدی دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:08 http://LeadAdvertisers1.Blogfa.Com

روش نوین کسب درآمد:
http://LeadAdvertisers1.Blogfa.Com

س م ح چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 http://baraye2bar.blogsky.com

سلام
دوست عزیز پست جدید ارسال شد
از این به بعد هم اگه انتقاد یا نظری داشتید میتونید
تو وبلاگ پاسختان رو دریافت کنید
موفق باشید

پویا شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 http://www.poya110.blogfa.com

باسلام وخسته نباشید!
چند سال قبل درلابلای نوشته های یکی ازشاعران مهاجربه این جمله برخوردم«به جای این که واژه ای را شهید ویاشعری را تحریف کنم ترجیح می دهم شعرنگویم »
« دوش پرسیدمت ازمساله دوری وعشق
وسکوت تو جواب هم مساله هاست »

اگردوست داشتید سربزنید.

اگه منظور ٬استفاده ام از شعر اقای نظری هست ٬‌ به حقوق شاعرش به نظر خودم پایبند بود م و داخل گیومه ذکر کردم که اگر هم داخل گیومه ذکر نمیکردم ازبس این شعر معروف شده در بین دوستان وبلاکی نیازی نبود ...
غیرازاین نفهمیدم منظورتون چیست به من حق دهید که نقدتان خیلی مبهم بود
ضمنا من شاعر نیستم اینها راهم که میگم شعر نمیدونم بقیه چی حساب میکنند ازادند .... درنتیجه ترجیح میدهم دلمو بنویسم ولو واژه ها شهید شوند ... لااقل تا وقتی قانونی یا دستور زبانی برای دلنوشته های وبلاکی وضع نشده یا شکل نگرفته ازاین آنارشیسم مجازی استفاده میکنم .اگه هم نظرتون به بعد محتوایی نوشته هاست که ما بچه ایم و مشق مینویسم و مشق را اصلا برای همین مینویسند که اشتباه کنند پس سکوت چگونه جواب همه مساله هاست نمیدانم !!
اینها همینجوری بود ..
اگه بیشتر روشنم کنید ممنون میشم قول میدم واژها را شهید و شعرها را تحریف نکنم .
یک چیز دیگه : قبول دارید معانی درتملک یک ذهن نیستند ... و قبول دارید گاه همان معنایی که مهمان ذهن یک ایکس در قرن اول شده ممکنه بی انکه از لابلای تاریخ مکتوب به من رسیده باشد ذهن منم میزبان همان حقیقت شده باشد ؟
این روزها دلمشغولی ام شده کی یرکگارد باورکنید بعضی ا زدیدگاهها یش را که امروز به عنوان فلسفه اگزستانس مطرح میشود به نوعی بهش رسیده بودم ...به حساب یک جسارت نگذارید که این عین واقعیت است همه اذهان ازادند به پرواز درمیایند و به نصیبی میرسند ...
بسیار سپاسگذار ازاینکه سرزدید خوشحال میشم از نقد و نقود حضرت عالی نقدا استفاده کنم فقط امیدوارم پای حقوق جز ا را به این محدوده نکشانید .

پویا یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 http://www.poya110.blogfa.com/

باسلام مجددوخسته نباشید.
فکرنمی کردم قضیه اینقدرجدی باشد که پای فلسفه اگزستانس را به میان بکشد. من حرف مبهمی نگفتم. شمامتون را هرگونه که می خواهید تفسیر کنید.آزادید. هرمنوتیک همین رامی گوید. اما هرمتنی را درست بخوانید وبنویسید ومتن درست شعر آقای فاضل نظری این است:
« دوش پرسیدمت ازمساله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مساله هاست »
«سکوت» نه « ظهور»

راستش نفهمیدم سرو کله حقوق جزا ازکجاپیداشد؟!

باتشر وسپاس

سلام
خسته نباشید
من ازیک سایت شعررا به مضمونی که نوشتم گرفتم .. سکوت که به میان امد اصلا فکر نمیکردم منظور نقل اشتباه شعر باشد لذا خیلی به گوشه عبای فکرم برخوردالبته اگه عبا داشته باشه آخه خیلی هم مقدس نیست این فکر .
بهر حال عذرخواهم که بد برداشت کردم ...
چه میشه کرد دست ما کوتاه و مقصود نویسنده همیشه بر نخیل
حقوق جزا را از پروفایل وبلاکتون کشیدم بیرون ... اگه اشتباه نکرده باشم اخه طوری که معلوم میشه انگار من درصد درجه هپروت نظر شما رو خونده بودم .
حق یارتان

پویا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 http://www.poya110.blogfa.com

بازهم سلام!
خوشحالم که سو ء تفاهم برطرف شد.
بازهم سربزنید بیشترخوشحال مشم.

منتظرتان هستم.

یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد