خدایا خودت را نشانم ده...
------------
پ.ن: شاید کوری از هررنگ و چهره ای را بشود تحمل کرد اما کور تو شدن آدم را به هم میریزد.
پ.ن: دوستی پرسید شعر هم می گویی، نمیدانم چرا یاد اینجا افتادم. شاید چون همه خیالات بی وزن و قافیه و قاعده ام را اینجا چپانده ام.
لن ترانی یا لیلا
چرا؟
انقیاد تام بدون رویت بی انصافی نیست یعنی؟
سلام.

کوچولوها دستبوسند.
از حلزوم بیشتر از موش کور خوشم میاید. این روزها من مثل موش کور چپیده ام توی ذهن خودم! خدا رو شکر بچه ها هستند وگرنه همانجا خفه میشدم
از رساله نپرس بانو که سر دراز دارد
مشتاق دیدارم بسی
سلام رفیق جان
کوچولوهایت را می بوسم.
حلزون، موش کور!!! باید دید حسنا، به چه موجودی انقلاب ذات یافته؟
کلن از اسم رساله هم بدم میاد.
ایضا مشتاق دیدار