... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

فمینیسم، مصرف یا صدور!؟

پشت ویترین مغازه داشتم فسفرمی سوزوندم مهندسی این لباسهای مدروز را که بس عجیب و غریب می نمودند بکشفم که صدای جیغی مهیب قلپ آبمیوه را درگلویم حبس کرد، من داشتم به رحمت حق می پیوستم و خانم داشت با ملایمت تمام برسرهمسربی نوایش  می جیغید که چنین و چنان، بیچاره آن پخمه همسر چنان با معصومیت به شریک زندگی اش نگاه می کرد که دل سنگ آب میشد.

فکرکنم اگه سیمون دوبوار این صحنه را می دید چرخش تاریخی از مظلومیت به اقتدار  و آغازمجدد دوران زن سالاری را اعلام می نمود.

ازاون موقع تا بحال دارم به این فکر میکنم کدام زن است که از زندگی با مردی توسری خور و بی اقتدار احساس رضایت داشته باشد، آیا این راه که ما زنان داریم می رویم نوعی خود زنی نیست؟!

نظرات 8 + ارسال نظر
آیهان سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 http://sodoko.blogsky.com/

حرف جالبی زدی.باید منطقی بود
البته به نظر من بهترین روش تو زندگی مشترک همسر سالاریه(!) منظورم احترام متقابله برای طرفین..فرقی نمیکنه زن یا مرد.

موافقم

هدی سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:29

صبح به خیر
وقتی اینطور روابط و ارزش زوج ها قراردادی شده و ما خودمان تعیین میکنیم اینطور بی احترامی ببینیم...کاری از سیمون دوبوار و دست اندرکاران بی نمی آید:)

شب بخیر

دادا سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 17:03

هست .فطعا هم هست. وبلاگ خوبی داری ! مطالب خوبی مینویسی ! عالی است. خدا قوت . با همین فرمان دایم بنویس بلکه زنان کمی از تیغ و جیغ بکاهند.

قبول
می نویسم تا اون برخی از زنان(!!) از تیغ و جیع بکاهند ولی یک سوال : کی بنویسه که مردان از تیغ و تشربکاهند!؟

بصیر چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:14

سلام

ای بابا خدا بیامرزد ان زمانی را که مردان تیغ و تشر می رفتند. فعلا که صورت خود را به سیلی سرخ نگه می دارند بیچاره ها. حالا چرخه زندگی مردها عوض شده است.
در بچگی مامان ذلیل در جوانی دوست دختر ذلیل در میان سالی زن ذلیل در پیری بچه ذلیل و در وقت مرگ هم ذلیل مرده هستند. غیر از این است؟

این ابیات هم تقدیم به همه زن ذلیل ها:

الهی! به مردان در خانه ات!

به آن زن ذلیلان فرزانه ات!

به آنانکه با امر روحی فداک!

نشینند وسبزی نمایند پاک!

به آنانکه از بیخ وبن زی ذیند!

شب وروز با امر زن می زیند!

به آنانکه مرعوب مادر زنند!

ز اخلاق نیکوش دم می زنند!

به آن شیر مردان با پیشبند!

که در ظرف شستن به تاب وتبند!

به آنانکه در بچّه داری تکند!

یلان عوض کردن پوشکند!

به آنانکه بی امر و اذن عیال

نیاید در از جیبشان یک ریال!

به آنانکه با ذوق وشوق تمام

به مادر زن خود بگویند: مام (!)

به آنانکه دارند با افتخار

نشان ایزو...نه! زی ذی نه هزار!

به آنانکه دامن رفو می کنند!

ز بعد رفویش اُتو می کنند!

به آنانکه درگیر سوزن نخند!

گرفتار پخت و پز مطبخند!

به آن قرمه سبزی پزان قدر!

به آن مادران به ظاهر پدر (!)

الهی! به آه دل زن ذلیل!

به آن اشک چشمان ممّد سبیل (!)

به تنهای مردان که از لنگه کفش

چو جیغ عیالاتشان شد بنفش!

:که مارا بر این عهد کن استوار!

از این زن ذلیلی مکن برکنار!

به زی ذی جماعت نما لطف خاص!

نفرما از این یوغ مارا خلاص!






خب البته می دانید که برخی از این خصایل برشمرده دراین بحرطویل را همچون احترام به مادر زن و ...قاعده اخلاق ایجاب می کند و برخی را همچون پخت و پز و شست و رفت قاعده دین و آنقدر هم که به نظر شنوندگان این سروده عجیب مینماید اساسا عجیب نیستند. هرچند عنوان زن ذلیلی را نه اخلاق برمی تابد نه دین، اخلاق و دین هردو انسان را با کرامت می خواهند ، مردان باکرامت درکنارزنان باکرامتی که با اینکه وظیفه شان پخت و پز نیست ولی می پزند و می دوزند و می شویند و ....

بصیر چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 00:21

داستان که شما نقل کردید چیز پیش پا افتاده ای برای مردهای همسر دار است. این که چیزی نیست من چندی پیش در ایسنا خبری در باب مردی خواندم که همیشه از دست زن خود کتک می خورد و به خاطر این موضوع تقاضای طلاق کرده بود.
خبرش را از اینتر نت یافتم:
همسرم با بهانه‌تراشی‌های مختلف مرا کتک می‌زند (یعنی زن مرد را می زند کسی بر عکس فکر نکند)و من حتی جرات ندارم به او اعتراض کنم زیرا منزل را ترک می‌کند.

این مرد با حضور در دادگاه خانواده ضمن ارائه دادخواست طلاق خطاب به رییس شعبه مدعی شد: چهار سال است که با همسرم ازدواج کرده‌م و در این مدت جایگاه من و او به طور کلی تغییر کرده است. در این سال‌ها هیچ‌گاه این احساس را نداشتم که من مرد خانواده هستم.

وی ادامه داد: همسرم کارمند یک اداره است و به دلیل نوع شغلش در ماه به چندین شهر سفر می‌کند. در این مدت من باید از کودک یک ساله‌مان نگهداری کنم. در واقع نقش زن را در خانواده ایفا می‌کنم.

این مرد که 32 سال سن داشت، اضافه کرد: بعد از گذشت دو سال از زندگی مشترکمان من از کار اخراج شدم و تا امروز نتوانسته‌ام شغلی مرتبط با رشته تحصیلی‌ام پیدا کنم. از آن زمان به بعد همسرم هزینه‌های منزل را تامین می‌کرد اما بعد از گذشت مدت کوتاهی رفتارش تغییر کرد.

وی در حالی که سعی می‌کرد بغضش را پنهان کند، افزود: همسرم بارها به بهانه‌های مختلف مرا کتک زده اما من به خاطر حفظ زندگی مشترکمان هیچ‌گاه به او اعتراض نکرده‌ام. همین سکوت من باعث از هم‌ پاشیدن زندگی‌مان شد.

همسر این مرد نیز که در دادگاه حضور داشت اظهار کرد: همسرم به فردی مصرف‌کننده تبدیل شده و آن‌قدر تنبل است که حاضر نیست از شغلی مرتبط با مدرک تحصیلی‌اش به کار دیگری روی آورد.

وی گفت: هر بار که از محل کار به منزل باز می‌گردم سوال‌های او شروع می‌شود. گاهی اوقات سوالاتش به قدری توهین‌کننده است که من کنترل خود را از دست می‌دهم و او را کتک می‌زنم؛ ‌البته او نیز ضربه‌های مرا به خوبی پاسخ می‌دهد.

مرد عنوان کرد: سوال‌هایی از این قبیل که در شهرهای مختلف چگونه شب را می‌گذرانی، سوال‌هایی توهین‌آمیز است؟ من این‌گونه سوالات را حسب دلسوزی و نگرانی می‌پرسم و هدفم تحت هیچ شرایطی توهین نیست اما او نگرانی یک مرد را درک نمی‌کند.

وی ادامه داد: دیگر حاضر به ادامه زندگی با همسرم نیستم و تمامی حق و حقوق او را به طور کامل پرداخت خواهم کرد و طبق خواسته همسرم حضانت فرزند تا همیشه بر عهده من است.

قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین حکم به طلاق داد.

بنده ضمن محکوم کردن هرگونه خشونت زنانه علیه مردان، کودکان، زنان(قابل توجه که خشونت زنان علیه زنان طبق آمار بیشترازخشونت مردان علیه زنان است) و کلن بشریت، خاطر نشان می سازم باید درنظر داشت امثال این حوادث نباید اذهان را علیه استقلال مالی و اشتغال زنان بشوراند مگر اینکه درصد تکرار بقدری گردد که تحقیق علمی چنین بگوید.

بهرام چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 http://pargar4.persianblog.ir

1- در بحث مساوات، من خیال میکنم که موضوع صرفا سر تساوی "حقوقی" ست و بس.

2- زن یا مردی که نتواند از نظر مالی خود را تامین کند، همیشه دستش در زیر سنگ دیگری خواهد بود.
3- ما نه میخواهیم به طبیعت برگردیم و بر طبل برتری نر بر ماده بکوبیم و نه میتوانیم این خصائل طبیعی را کلا نادیده بگیریم. مرد باید مرد بماند و زن هم زن. اما آزار دادن دیگری، حتی در طبیعت هم جایی ندارد. مرد باید مرد بماند اما نه تنها توسری نخورد بلکه تو سری هم نزند.
معضل بسیار وحشتناکی ست.
در جوامعی که زنان و مردان میتوانند بدون پیوندها و وابستگی های مادی از هم زندگی کنند، عموما ازدواج ها بسیار کم و کمتر میشوند.
گویا ازدواج همچنانکه ازلی نبوده، ابدی هم نخواهد بود.

کارشناسان مطالعات زنان و خانواده میگویند امروزه نگاهها درباب ازدواج حکایت ازآن دارد که ازدواج ازحالت یک ضرورت به یک انتخاب تبدیل شده است انتخابی که بدیل هایی هم برای ان وجود دارد .

16 جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:26

مثل خیلی وقتای دیگه شکل دهی به این هنجارها در روابط زن و مرد بیشتر به مدیریت مرد بستگی داره و اون هم از همون ابتدای رابطه!و اون زن اگر کمی اهل فکر کردن باشه قطعا به این نتیجه خواهد رسید که با این روند روز به روز از مردش به یک تندیس مرد نماگونه خواهد رسید ،؛،تا یک اقتدار منطقی که براش آغوش امن رو بسازه!ا که نقشش توی زندگی تنها جنس مخالف بودنه جنس مخالفی که روش حساب خاصی باز نمی شه!!!و هیچ وقت به عنوان یه مرد ، موفق نیست.و این مرد بودن توی زندگی دونفره چیزی جدا از کارمند خوب بودن و شهروند درجه اول بودنه !

موافقم که مرد بودن جدای از کارمند خوب بودن و شهروند خوب بودن است شاید اینها تبعات اون باشند.

پریسا سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 18:59

وای به حال زنی که مرد زندگیش سرورش نیست.

بعله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد