محکوم نیستیم که زندگی کنیم، که درین صورت اعدام کردنمان در حکم آزاد کردن میبود و همچنانکه میدانیم کسی نیست که از دست زندگی (محکومیت به قول شما) به اعدام و مرگ که رهایی از زندگیست پناه ببرد. بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم زندگی رسم خوشآیندی ست. بنظر من اگر مقدسی وجود داشته باشد فقط خود زندگیست. زندگی تان را لذت ببرید...
باید اعتراف کنم اصلا درانتخاب وازه محکوم به این همه بار معنایی آن توجه نداشتم. من صرفا دنبال کلمه ای می گشتم که ناگزیری زندگی را برساند بی آنکه به مهتاب - فکرش را بکنید مهتاب و بد گویی! هیهاااااااات - بخواهم بد بگویم. زندگی درنگاه دینی من موهبت الهی است درنگاه فلسفی ام خیر و درتجربه شخصی ام یک امکان ارزشمند است که با هروجهش برتو ظهور کند زیباست و لذت بخش مخصوصا زندگی درمهتاب با موسیقی و بهمراه شعر سهراب و مولانا و سایه و .... مرارت زندگی هم اگر به عمقش بنگریم خوب است حداقل ازاین بعد که به ما می فهماند حجم وجودی مان چقدراست، فهمی که مارا برای ادامه مسیر مسلط تر می سازد، تسلطی که مارا قادر می سازد واقعیت را با همه زوایای پیدا و پنهان تر آن ببینیم. ازاینها که بگذریم خداییش من هرچقدر فکر می کنم می بینم هم رازگشایی از گل سرخ هم شنای در افسون آن هردو لذت بخش اند و وجد آفرین و مسحور کننده و ...حیف است خود را از یکی شان محروم بسازیم.
شاید انروز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد... خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید این طور می نوشت هر گلی که باشی چه شقایق چه گل میخک و یاس زندگی اجباری است زندگی در گرو خاطره هاست خاطره در گرو فاصله هاست فاصله تلخ ترین خاطره هاست
محکوم نیستیم که زندگی کنیم، که درین صورت اعدام کردنمان در حکم آزاد کردن میبود و همچنانکه میدانیم کسی نیست که از دست زندگی (محکومیت به قول شما) به اعدام و مرگ که رهایی از زندگیست پناه ببرد.
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم
زندگی رسم خوشآیندی ست.
بنظر من اگر مقدسی وجود داشته باشد فقط خود زندگیست.
زندگی تان را لذت ببرید...
باید اعتراف کنم اصلا درانتخاب وازه محکوم به این همه بار معنایی آن توجه نداشتم. من صرفا دنبال کلمه ای می گشتم که ناگزیری زندگی را برساند بی آنکه به مهتاب - فکرش را بکنید مهتاب و بد گویی! هیهاااااااات - بخواهم بد بگویم. زندگی درنگاه دینی من موهبت الهی است درنگاه فلسفی ام خیر و درتجربه شخصی ام یک امکان ارزشمند است که با هروجهش برتو ظهور کند زیباست و لذت بخش مخصوصا زندگی درمهتاب با موسیقی و بهمراه شعر سهراب و مولانا و سایه و ....
مرارت زندگی هم اگر به عمقش بنگریم خوب است حداقل ازاین بعد که به ما می فهماند حجم وجودی مان چقدراست، فهمی که مارا برای ادامه مسیر مسلط تر می سازد، تسلطی که مارا قادر می سازد واقعیت را با همه زوایای پیدا و پنهان تر آن ببینیم.
ازاینها که بگذریم خداییش من هرچقدر فکر می کنم می بینم هم رازگشایی از گل سرخ هم شنای در افسون آن هردو لذت بخش اند و وجد آفرین و مسحور کننده و ...حیف است خود را از یکی شان محروم بسازیم.
با وجودی که "ناگزیری" هم چندان مناسب نیست اما قبول.
اگر من بودم اینطوری مینوشتم:
بهرحال!
گاه سقراطی، گاه سهرابی، گاه سرخابی، ... زندگی می کنیم.
قبول
شاید انروز که سهراب نوشت

تا شقایق هست زندگی باید کرد...
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید این طور می نوشت
هر گلی که باشی
چه شقایق چه گل میخک و یاس
زندگی اجباری است
زندگی در گرو خاطره هاست
خاطره در گرو فاصله هاست
فاصله تلخ ترین خاطره هاست
آفرین ... شاعرش؟
سلام لیلا جان.
غیبت طولانی ما را ببخش.
سلام بر زینب عزیز
خیرمقدم عرض میکنم.
سلام ترنم خانم..
زندگی رو از چه لحاظ اجباری می دونید؟