وقتی یکی بزرگت کند، هرچقدرقد بکشی بازهم برایش بچه ای و مستحق نصیحت های بچه گانه لابد. فکرش را بکن یکی ازتو بخواهد هرفکری که به کله ات می رسد بروی از آقای ایکس و ایگرگ که برحق اند تایید بگیری تا گمراه نشوی. من نمیفهمم چرا قران به انسان ها خطاب کرده است و چرا مرتب از انسانها تعقل و تدبر و اندیشه می طلبد پس؟!
خوش و ناخوش هردو دریک هوا جمع اند؛ هوای گریه .
ازمرز خوابم می گذشتم،
سایه ی تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
درپس درهای شیشه ای رویاها،
هرجا که من گوشه ای ازخودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود.
گویی او لحظه لحظه درتهی من می ریخت
و من درصدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم.
نیلوفر رویید،
ساقه اش ازته خوابِ شفافم سرکشید.
من به رویا بودم،
سیلاب بیداری رسید.
چشمانم را درویرانه خوابم گشودم :
نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود.
در رگ هایش، من بودم که می دویدم.
هستی اش درمن ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بی پروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
---------------
پ.ن: بعضی وقتها، دربعضی حالها، خوانش تجربه های وجود شناختی سهراب چه می کند با آدم!!!!!!!
پ.ن: یادم باشد یادم نرود که مردم، این روزها چقدر خوشحال بودند، که فوتبال دراین کشورکاری کرد کارستان که فوتبال چه ها گفت این روزها!!
یادم باشد ما نسلِ محقق ساختن مقدمات، همچین هم از نتایج بی بهره نیستیم. آیییییی که چقدر لذت بخش و روح نواز است تجربه لبخند یک نسل دردمند.