«آن نی خشکم
که برلبهای نوازشگر ناپیدای تو
که قصه فراق را درمن می نوازی
به غربت خویش پی بردم.»
و اکنون نه دراین عالم،
که درخویشتن قرار ندارم.
و نه درزیستن
که دربودن خویش نمی گنجم،
که جامه ی تنگ خویشتنم.
* دکتر علی شریعتی
به سوسوی ترانه های بی سویم قسم
دستی، مدام، این کلاف سردرگم را درخویش می پیچد
سمت نگاهم را نبند
که بی پرواز فسیل می شوم
کامنتی برای خواب نما:
خشونت نگاه آلوده استادی است که بهای نمره دانشجورا نه تلاش و استحقاق علمی بلکه میزان خدمات جنسی اش قرارمیدهد.
خشونت یعنی ترس از حریم شکنی های احتمالی چشمهای هرزه درمیدان حضوراجتماعی زنی که میخواهد حضوری پاک را تجربه کند.
خشونت
وقتی عمق پیدا میکند که زن بیچاره حتی انوقت هم که توانمندیهای انسانی اش
را (که سختی بدست اورده ) بروز می دهد چشم ارزیاب که اغلب درتصاحب جنس
اول است فقط جسمش را سبک سنگین نماید.
خشونت یعنی تقلیل ارتباطات به سطح کاربردهای جنسی.
خشونت یعنی من به عنوان یک دانشجوی دختر، استاد خانمم را قبول نداشته باشم.
خشونت
یعنی اینکه به عنوان یک زن توانمندی پزشک خانم را زیرسوال ببرم و ....
(براساس تحقیقات خشونت زن علیه زن بیشتراست اگرجدیدا امارتغییرنکرده باشد).
دلتنگم و دیدارتو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
---------------------------
امیرحسین آبله مرغان ( تا بحال این کلمه را ننوشته بودم ) گرفته، یک هفته است که مدرسه نرفته.
مفهوم تعطیلات، از روزهای پنجشنبه و جمعه که سرویس مدرسه دنبالش نمی آید و کلاس و درس برقرارنیست درذهنش شکل گرفته. هرجمعه، اس می دهد چرا نمی آیی مشهد، مگه تعطیل نیستی. نمی داند دربزرگ سالی، تعطیلات یعنی ذخیره امیدی اندک برای اتمام پروژه های همیشه برجای مانده.
هرچقدر فکر میکنم آخرین تعطیلی ام را بیاد نمی آورم. محیط کارم ذهنی است که هیچگاه تعطیلی ندارد حتی درخواب؛ دیشب تا صبح درخواب داشتم مباحثه می کردم.