... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

دردهای جنسیت!

فرهنگ سنتی ما از مهمترین الطافش این بوده و هست که به زعم خودش نقش تربیتی را برای زن محفوظ نگهداشته، آنها که دیگر خیلی خیلی بروز و منصف اند تعلیم و تعلم در حیطه های خاصی از جمله حیطه های مرتبط با نقش های تربیتی را برای زن مجاز دانسته اند مثلن خدا حفظ کند استاد بزرگوار و مهذبی را که چندسال قبل منطق ریاضی تدریس می کرد. تدریس ایشان جوری تنظیم شده بود که هرچند دقیقه یک بار می رفت روی کانال موعظه که زن را چه به این مقولات، لااقل بروید تعلیم تربیت یا فلسفه تعلیم تربیت و ...

گاهی از خودم می پرسم ای خدا مگه حالا که امثال من قاعده شکستیم و آمدیم روی خط این مقولات و نرفتیم روی خط اون مقولات چه شدیم!؟ هرچه شده باشیم قربونت برم هیولا که نماندیم مطمانا!! مگر بده خودمان را به فعلیت رساندیم!؟

اصلن مگر آن خانم هایی که روی این مقولات کار می کنند و به تربیت نسلها مشغولند  قدرشان دانسته می شود!؟

والا این شعارها استحماری است و باید استغفار کرد از این اندیشه ها. فکرش را بکن مجموعه ای پنجاه نفره از خانمها، بیست سال کار فرهنگی و تربیتی دربین خانم ها انجام بدهند  ولی هنوز درنگاه مدیریت مردانه ی مجموعه لایق و مستعد مدیریت سیستم شان و روی پای خود ایستادن نباشند و هنوز که هنوز است هز از چند گاهی باید و وظیفه است که یک آقایی که تازه ریشش جوانه زده و الف مدیریت را از بای آن تشخیص نمی دهد و بلوغ اجتماعی و فکری درستی پیدا نکرده  از راه برسد و با تلفظ غلیظ مقدسش یالله گویان همه خانم های با سابقه چندین ساله را تحت قیمومیت خودش قرار دهد و نگاه آقا و عبد مفلوک به تو داشته باشد.

خسته شدم از این فرهنگ آقا پرورانه ی ذلت آور عزت کش.

یک ساعت حرف زد پنج ثانیه اش حساب بود پذیرفتم و نگفتم او مرد است و آقا و من باید ضد آقا باشم، یک ساعت حرف حساب زدم یک بار تایید نکرد و همه اش به این نگاه کرد که من زنم.

اینطور موقعیت ها به نظرم به جای خرج منطق برای کسی که خودش را به خواب زده و حاضر نیست بیدار شود باید دست به اقدام زد؛ میخوام اینو بپرسم اگردر تشکلی که نود درصد نیروی انسانی اش را خانم ها تشکیل می دهند و صد درصد نیروی مدیریت رده بالای آن را آقایان، خانم ها برای یک هفته دست از کار بکشند چه می شود!؟

آقایان نان زنان را قطع می کنند!! من حاضرم با مدرک دکتری فلسفه رخت شور!! بشوم اما تن به زور و استثمار و رفتار ضد اخلاقی و ضد انسانی ندهم.


و باز از اون درد هایی که فقط برای یک زن چشیدنی است و بس زخم مردسالاری است. در فرهنگ مردسالاری استخوانهای شرف و عزت زنان ناجوانمردانه و نرم خورد می شود.

به دوستان مذهبی گلم توصیه می کنم هر استثماری و تبعیض جنسیتی  را به اسم مذهب و دین سرنکشن که تهش اجر و مزد اخروی ای  نیست.

تو سری خوری ما به جای قرب الهی، بر بعد مردان جامعه از رفتار اخلاقی و انسانی منتهی می شود.

 --------------

پ.ن: زندگی زنانه اگر تیره است عاملش الزاما تیره گی مردانه نیست، بخش قابل توجهی از این تیرگی ناشی از خود زن است.

پ.ن: آقا من می نویسم که تیرگی زندگی زن پاک شود نه اینکه مردان را هم تیره بسازم. البته اون جاهایی که مردان تیره اند دیگه تقصیر من نیست شرمنده ام کاریش نمیشه کرد.

پ.ن: خواهشا بی پیش داوری نوشته هامو بخونید؛ همینطور که دارم درک فعلی خودمو از زن بودن و زن و زنانگی می نویسم به درون تصویر من راه پیدا کنید بعد ازش فاصله بگیرید بعد نقدش کنید.

نظرات 30 + ارسال نظر
زیتون بانو پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 16:37

سلام
جانا سخن از زبان ما میگویی

باهاتون موافقم
اما یه نکته مهم هست و اونم اینکه خیلی وقتها زنان ما همجنسان خودشان را قبول ندارند
تجربه چندین ساله من در محیطهای آکادمیک نشون داده که حضور زنان در صدر باعث شده یه سری حسادت ها و حساسیت های زنانه در اون محیط به چشم بیاد که این واقعا آزار دهنده اس (البته در محیط های مردانه هم هست رقابت های مردانه)
برای نمونه در دوره کارشناسی فقط و فقط یک استاد خانم رو برای یک درس عمومی تجربه کردم که متاسفانه تجربه بسیار تلخی بود برام
این خانم متاسفانه حب و بغض شخصیش رو بسیار وارد رفتارهاش میکرد و برخوردهای بدی با بعضی از دوستان من و از جمله خودم داشت
در دوره ارشد هم یک استاد خانوم رو با این خصیصه رفتاری تجربه کردم و سوالهای مکرر من سر کلاس و کل انداختن با اون استاد خانوم باعث شد که در نهایت آخر ترم کمترین نمره رو به من بده . این استاد محترم همون ناظر شکلی سید بوده

واقعا برای خودم تاسف آوره که همیشه تلخ ترین اساتیدم خانوم بودن
و اصلا بین اساتید آقا این رو تجربه نکردم
البته ناگفته نماند که تجربه کلاس خانم دکتر ساطع به من فهماند که زنان هم میتونن اساتید قوی و دوست داشتنی و باجنبه ای باشن

اما در حوزه مدیریتی هم من همین مشکل رو در دانشگاه قم حس کردم
واقعا کارمندهای خانوم در اکثر اوقات کارشون رو درست انجام نمیدادن
سرپرست قبلی دانشگاه خانم حسینی مثل دژی محکم مقابل خواست های دختران دانشگاه می ایستاد و....

مصداقی وارد شدم تا بگم خیلی وقتها ضعف عملکرد خود خانوم ها بوده که باعث شده میدان های وسیع اجرایی و علمی رو بهشون محول نکنن

اما با جمله های آخرتون کاملا موافقم و فعلا به شدت درگیر مبارزه با این فکر غلط در خانه هستم و در مقام نظر و عمل به طور جدی وارد شدم (اینجا عمومیه نمیشه مصادیقش رو عنوان کنم!!!)طوری که مامانم تا حالا چندبار گفته کاش نمیزاشتم درس بخونی

آمار میگه بیشترین درصد خشونت علیه زنان از سوی خود زنان است. ما زنان هم خودمونو قبول نداریم ، این همه استاد مورد دار دو سه تاش خانم در بیاد طبیعیه دختر!!! من که تا یادمه هرچی استاد آقای آماتور بوده رو سر کچ: ما استاد شده ،

جوجه ویراستار پنج‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 22:14

سلام
واویلااااااااا لیلااااااااااااا باز کی رفت رو اعصابت؟؟؟؟؟؟؟؟ باز این متشرعین حرف زدن؟

سلام.

حرف نزدن حالمو گرفتن رفیق بدجورررر

کیپور خان جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 02:17

من با زیتون بانو موافق نیستم .اتفاقا من هر وقت استاد زن داشتم درسم رو بهتر می کردم . در جوهر زنان چیزی است که موجب حسادت به هم و اثر تربیتی عمیق در مردان میشود. راس میگم به خدا!

sophia شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:07 http://reflexion.mihanblog.com

لیلای گرامی در چند پست اخیر شما و همچنین صحبتهای کامنت گذاران محترم این وبلاگ تصویری هیولاگونه و غاصب و تیره از مردان ارائه می شود که بد نیست این نگرش ها تعدیل شود. یعنی بپذیرید که آنها نیز انسان هستند، فرهنگ و تربیت ناصحیح موجب شده که دچار مسمویت ذهنی باشند. و راه درمان این مسمویت در درجه اول آگاه سازی است. میدانید چه تعداد از آقایان به دلیل این نگرش های نادرستی که فرهنگ غلط به ذهن آنها القاء کرده دچار اضطراب فراگیر هستند؛ بخصوص زمانی که بطور مدام آنچه به عنوان حقیقت در ذهن آنها تثبت شده از طریق نشانه های بیرونی شکسته می شود و وقتی که در مقابل فشارهای روز افزون زندگی خود را آسیب پذیر می بییند قادر اعتراف به این ضعف و ناتوانی هم نیستند چرا که اسطوره مردانگی آنها را زیر سوال می برد. زندگی با این مقدار فشار از نظر من بسیار وحشتناک است ...یادم است که مردی در سنین سی سالگی یکبار گفت از یک چیز وحشت داشتم؛ تصور مردی میانسال که کراواتش در سوپ افتاده؛یعنی کسی که باید هر صبح به صورت تکراری به محل کار رود بدون هیچ گونه عشق به کار و تنها بخاطر کسب درامد.اما این تصور هم اکنون در زندگی من واقعیت پیدا کرده است.
شما فردی حقیقت جو هستید و لازم است تا جای ممکن از پیشداوری ها برحذر باشید. لازمه نگاه حقیقت جویانه آن است که چند پله بالاتر رفته و از آن زوایه به ابژه نگریسیته شود. آموختن این شیوه این مزیت را دارد که هر فردی می آموزد در روان خویش تصاویری از واقعیت ضبط کرده که منطبق با همه ی واقعیت نیست. اگر فلسفه ورزی شعار ماست لازم است شخصیت فلسفه ورز نیز تربیت شود. به زبان دیگر همه ی ما بواسطه ثبت هویتی که جامعه و فرهنگ ملزم داشته،خود را عضو گروه های مختلفی می یابیم، هویت قبیله ای،نژادی، ملیتی، جنسیتی ، و دانشگاهی و خیلی گروه های با مرز یا بدون مرز روشن. اما زمان قضاوت و اندیشیدن لازم است این عضویت گروهی محو شود، یا حداقل تعدیل شود. به فرض در جواب خطیبی که با قطعیت از تقسیم شغل برحسب جنسیت سخن می راند باید گفت اینها محصول تصورات شماست، و تنها برای خود شما کابرد دارد. هرکس حق دارد بر حسب اراده آزاد خود استعدادهای خویش را پرورش دهد.

مردان باید بدانند که منافع و مزایای تغییر نگرش و ازبین رفتن قضاوتهای مبتنی بر جنسیت در درجه اول متوجه آنهاست.

ممنون سوفیای عزیز
راستش با خواندن این کامنت شما مجدد و با حوصله پست های اخیرم را مرور کردم ولی از زاویه دید خودم تصویرهیولاگونه مورد اشاره شما را در آنها پیدا نکردم.
من در این نوشته ها واقعیت اطراف خودم را صرفا توصیف کردم و گاها در قالب نیم خطی یا یک خطی انزجار خودمو از سیاهی های موجود ابراز کردم.
من دراین نوشته ها بهیچ وجه محقق و پژوهشگر حقیقت نیستم؛ گزارشگر حقیتم؛ گزارشگر تجربیات زنانه و به عمد سعی در حفظ زاویه نگاه زنانه دارم.
باورم براین است که ما در نظریه پردازیهای درباب زنان اغلب بریده از متن و در یک ساحت نسبتا انتزاعی حرکت می کنیم و من قصدم این است در این فرصت دور افتاده از عرصه تحقیق و مطالعه مباحث زنان، زن موجودِ جاندارِِ دارای گوشت و پوست و احساس و عاطفه را ثبت کنم.
قطعا دراین توصیف فارغ از جهان بینی و نگاه ارزشی خاص خودم نیستم که جای نقدشان هست و فعلن مجالش را ندارم هرچند خوشحال میشوم توسط شما گرامیان نقد شوم.

مرد تیره شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:31

مردهای تیره و تار، مردهای هیولا، مردهای ضعیف دچار اضطراب فراگیر!
چقدر خوب بود اگر علائق شما صورت تحقق میگرفت . ولی گمان نمیکنم این وصف و روش فمنیستی شما به جایی برسد . شما نه همدلی که تضاد جنسیت را بزرگ تر و عمیق تر میکنید.
شما خطوط گسل جنسیت ها را شفاف تر و جدی تر میکنید و عملا به تقویت همان چیزی مشغولید که به آن حمله میکنید.
در مرحله بالاتر واکنش شما جز به واکنش "جنس مرد " منجر نخواهد شد. واکنشی که به تثبیت خودش می پردازد.
هر روزه دها جوک و لطیفه جنسی با تحقیر زنان تولید میشود. هر روزه ده ها داستان مزحک از نادانی و کوته بینی زنان و حتی غلبه جنسیت مادینه زنان در تاکید بر جنسیت خود و کارکردهای جنسی خود تولید و در شبکه های اجتماعی و پیامک ها و نریشن های وایبری و وبلاگی و واتس آپی منتشر میشود. اینها واکنش های تثبیت کننده مردان تیره و تار است که خود را همچنان برتر میخواهند. واکنشی به واکنش های ناپخته شما زنان عصبی و بی تاب!

ای واویلااااا عجب اوضاعی است، پس ما کجا فریاد بزنیم!؟

میری تشکیلاتی برخورد کنی و پافشاری روی قوانین سازمان داشته باشی آقا از راه نرسیده تو را قضاوت میکند که خاله زنگ بازی و حسادت و کوفت و زهر ماری داری درمیاری و نسخه کلاس اخلاق برات میپیچه... وااای که چقد نگاهها به اخلاق کلیشه ای شده خدا.
جدن آدم هنگ میکنه.
نمیشه فعلن ما جیغ بزنیم!؟ بعدن به حساب واکنش های تثبیت کننده خواهیم رسید.
ضمنا با این نظرات شما خیلی روشنید، ما قبولتان داریم .

سوفیا شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 13:14

لیلای گرامی منظور من آن بود که خیلی از گلایه هایی که مردان و زنان ابراز می کنند، بسته به موقعیت هایی که آن را تجربه کرده اند معطوف به جنسیت نیست و محصول تفاوتهای فردی ست. برای مثال آقایانی برای من از رفتار پرنخوت دختران شکایت می کنند و خیلی گلایه های دیگر که اینجا مجال گفتنش نیست و بعضا می گویند زنان اینگونه هستند و خیلی تعمیم های دیگر قضاوتی. عمده علت این تعمیم ها غفلت از تفاوتهای فردی است. یعنی توجه به این نکته که آن فردی که من ملاقات کردم بر حسب ویژگی های شخصیتی خویش چنین رفتارهایی ابراز می کند و این رفتارها معطوف به جنست او نیست.
یک نکته روانشناسانه بسیار مهم اینکه"ما به دیگران یاد می دهیم چگونه با ما رفتار کنند" این دیگران شامل، دوستان، اساتید، همکاران آشنایان و همه و همه می شود.

قبول دارم ، اتفاقا چند شب قبل توی جمعمان چند مورد از نگاههای بچه ها به رفتار اساتید آقا بحث شد و سرآخر به این نتیجه رسیدیم اینها ناشی از ویژگیهای فردی شان است و نمیشود به جنس مرد تعمیمش داد. کاملن قبول دارم ولی سوفیای عزیز واقعا بعضی بخشهای دنیایی که ما برای زنان ساختیم مشکل دارد و نیاز به تامل است.

جوجه ویراستار شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 14:55

زنان مدیران بهتری هستند. چون انعطاف ذهنی بهتری در درک و توانایی حل مسائل دارند. چون قدرت کلامی و مهارت اجتماعی و شفقت به هنوعانشون دارن.
ما از مردان هیولا نساختیم. بلکه اونا با آموزه های غلطشون ما رو موجودات ضعیفی میدونن و با رفتارای غلطشون خودشونو در چشم ما هیولا کردند.
انشتین میگه: مشکلات مهمی که امروز باهاش مواجه هستیم نمیتونیم با کمک افکاری که اونارو به وجود آورده حل کنیم.
راست میگه. این مشکلات به خاطر افکار همین... .

جوجه ویراستار شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 15:40

صفا، مرا کیفیت چشم تو کافیست.

خروس پیر شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 16:52

این جوجه اگر جوجه است، ببین مرغ بشه چی میشه . درسته خروسه رو غورت داده و یه ابم روش. اصلا گمون میکنم هیچ خروسی سراغش نره و اون هم سراغ هیچ خروسی نره.
البته تاریخ نشون داده که این جوجه های محترمه همین که سنشون اقتضا کنه کم کم خروس شناس شده و در کمالات خروس ها دیوان سروده و قد قد کنان خودش هم ویراستاریش میکنند. بگذار خروسی دلداده این جوجه ویراستار ضعیف کش ما بشه، ببین چقدر زود منظومه تفکراتش به سوی مهربانی و شفقت و همدلی با خروسهای بیچاره تغییر میکنه .

سوفیا شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 17:35

مرده تیره گرامی عنوان (authoritarianism) شما رو دقیقا ثابت کننده صحبت منه.یعنی واکنش های پرخاشگرانه و قدرت طلبانه ناشی از نیاز دلبستگی و وابستگی است که در رفتار مردان وقتی از سوی زنان طر می شوند بیشتر نمایان می شود. شما و هر مرد دیگر میتوانید با جوک های مستهجن جنسی خودارضایی داشته باشید اما این تنها موید این نکته است که تنها حوزه ای که مردان به ابراز خویشتن در آن افتخار میکنند حوزه سکس است. از آن جهت که خود را در تجاوز توانا می بینند در حالیکه زنان نمی توانند به انها تجاوز کنند؟!!من از این نوع جوکها و آنچه رد و بدل می شود اطلاعی ندارم و نیازی هم نمی بینم بدانم مردان در خلوت خود چه می گویند یا اینکه به چه بخشی از خود افتخار می کنند؛ اما تمامی اینها شایعاتی از مردان در جمع زنانه جاری می سازند مبنی بر اینکه مردان با وجود چنین ناتوانایی ها در کنترل خویشتن و توجه بی شائبه به سکس و شهوت ؛ کاندیداهای خوبی برای مناصب مدیریتی و قضاوتی نیستند. اگر مردان مایلند نیروی عقلانی خود را تحت سیطره شهوت نشان دهند و آن را عیان سازند ناشی از پایین بودن ضریب هوشی آنان است. و من گمان نمی کنم مردان همگی مشکل هوشی داشته باشند، بهرحال واکنش عده ای میتواند به قضاوتهای ناجور را بر علیه تمامی اعضای یک گروه منتهی شود. و صحبت من نیز آن بود که باید مواظب تعمیم دادن هایمان باشیم.
گفته میشود "جمع خودمان(خلوت شخصی) همیشه بدترین جمع است" یعنی جایی که تمامی پوسته های هویتی که اجتماع اعطا کرده از تن خارج می کنیم و با خود واقعی خویش مواجه میشویم. مردان در جمع های خویش هیاهوها و دست زدن های زیادی از سوی همجنسان خود دریافت می کنند بخصوص زمانی که آن دیگری غایب است و میتوانند برای زمینه جنسی شان یک دشمن داشته باشند. اما اضطراب زمانی فرا می رسد که می بینند چقدر به آن دشمن نیاز دارند..چقدر در طلبش هستند...چقدر وابسته اش هستند...به ذهن های سالم توصیه می کنم بجای ابراز خشم و پرخاشگری نسبت به زنان از آنها بی نیازی بجویند. آنوقت هیچ میل برای برتری طلبی در روان خویش مشاهده نمی کنند.

مرده تیره غمگین قهر کرده شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 23:43

سوفیا ؟! بابا بیخیال خانوم!!!! من نگفتم جوک ها خیلی خوبند و چشمتون درآد . اتفاقا گفتم این نحوه عمل زنان بدترین نوع واکنش را در مردان ایجاد میکند، بدترین یعنی تحقیر زنان و آوردن آنان در حد جنسیت. من گفتم این خوبه ؟ اگه کسی گزارشی داد از آنچه درحال اتفاقه معناش تایید اونه؟ حالا بنده گناه کردم مرد شدم. تغییر جنسیت بدم راضی میشی؟ تازه طوری بیان کردم که معلوم باشه نشانه ضعف مردها هم هست. یعنی واکنش است دیگر . حالا شما چرا اینطور دعوایی شدی و زدی زیر میز و همه چیز رو میخواهی سر من بیچاره خراب کنی؟ خدا میدونه؟ بعد میگن زنها منشا شفقت و مهربانی و خویشتنداری و آرامش و اخلاقند. خیلی خوب بابا. من اصلا جمع زنانه ناله کن شما رو تنها میزارم برید هی برای خودتون علیه مردا بگید و خوش باشید . باشد که روزی توانا و بالغ شوید.


قهر نکنید حالا بابا.

زیتون بانو شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 23:45

یه بار نوشتم همه چی پرید
این دفه خلاصه میگم
جناب کیپورخان از نوع ادبیات و ادای جملاتتون معلوم است که حسابی خوب درستان را از اساتید خانوم فراگرفته اید!!!

در تمام این سالها در حیطه استاد و شاگردی به هیچ وجه برام جنسیت مطرح نبوده و همچنان هم نیس
مهم علمی بودن و اخلاقی بودن اساتیدم بوده
اما اگر از ضعف علمی اخلاقی دو تن از اساتید خانوم که تجربه کردم گغتم فقط به این خاطر بود که بگم برای قضاوت درباره بدعمل کردن جامعه نسبت بخ زنان باید واقعیتهای حضوری اجتماعی آنان را مد نظر قرار داد
یکی از واقعیت ها همین ضعف عملکرد خود زنان است
البته
این ضعف در جایی متوجه زنان است که در اینجا فاعل مقصرن مثل اون دو تن که گفتم چون علتش برمیگشت به روحیات اخلاقی خاصشان
و در جایی هم متوجه جامعه اس که در اینجا زنان فاعل قاصرن
مثلا در همین محیط های علمی و آکادمیک غالبا زنان از داشتن اساتید خوب و خبرهمحرومن خب به تبع این باعث میشه اون خانومی که داره تحصیل میکنه بعدا مدرس قوی نشه

نکته آخر اینکه برای جناب کیپورخان با این دید نیم متری شان متتسفم که این قدر زود قضاوت میکنند
باید بگم حسود خود شریفتان تشریف دارید

جوجه ویراستار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 00:03

من نمی دونم چه اصراری هست که مسئله رو میخواید توجیه کنید یا یه جور دیگه به ما بفهمونید. کاش میشد فقط و فقط یک روز جای ماها زندگی کنید. بعد میفهمیدید بله می شه از دریچه دیگه ای هم نگاه کرد. هر کی داره همدیگرو اینجا رد کنه. این که نشد بحث. الحمدلله نمردیم و این مردای حسود و گندیده و تیره و ... رو تو همین بحث دیدیم و خودشونو نشون دادن.
اه اه اه.

جوجه جان لطفن آروم تر ، باشه!؟

جوجه ویراستار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 00:18

ها دیدی خروس پیر خودت با حرفات داری حرفای منو تایید میکنی. من گفتم زنان مدیران خوبی هستن چون شفقت و مهربانی دارن. مطمئن باش این شفق مهربانیشون در عین حال که در زندگی مشترکشون با خروسا ظهور و بروز داره، در بازار کار و مدیریت هم تاثیر بسزایی داره و باعث پیشرفت جامعه میشه.
من که نگفتم مخالف جریان زندگی هستم. شما کلا حرفای منو بد گرفتید. کمی دقت هم بد نیست.

همون خروس پیر یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 05:48

جوجه جان از سیگنال خوبی که دادی خوشحال شدم. پس مخالف جریان زندگی نیستی!؟ خوب واجب شد آستین بالا بزنمو چند تا خروس جوان نجیب و پاک دل و اهل زندگی و دونه جمع کردن پیدا کنم تا بلکه به سروسامان برسید ما هم این وسط یه پلویی بخوریم. البته باید پیشتر براشون بگم که این جوجه تا مرغ شده های ما از نوع فمنیستی هستند و پدر هر چه خروس رو در میارند، باید بهشون بگم که این مرکهای کوچک مهربان قراره تلافی یه عمر تحقیر و خفقان و ظلم خوس بابا و خروس داداش و خروس استاد و خروس مسول خوابگاه رو و....و ابضا حسودی با اجناس مشابه خودسون رو سر شما خروس شوهرای محترم دربیارند. عیبی نداره زندگی یعنی قدقد مکرر مرغ بانو های گذشته تلمبار شده رو سرشون.
ضمنا جوجه ویراستار جان اون مرد تیره هنوز گندیده نشده ها. مراقب باش!

sophia یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 09:14 http://reflexion.mihanblog.com

مر تیره گرامی، دلیل ناراحتی من پنهان نیست.مشاهده شده مردان بخصوص نوع ایرانی اش در تمامی موقعیت های ناکام شده پرخاشگری جنسی نشان می دهند. بازیکن مورد علاقه شان انطور که دوست دارند گل نمی زند یا دفاع نمی کند، مربی تیم مورد علاقه شان موجبات برنده شدن تیم شان را فراهم نیاورده!رهبر سیاسی شان حرفی برخلاف خواسته شان زده! رقیب و حزب محالف استدلالهای قوی تری ارائه داده! نظریه پرداز جامعه شناس حرفی میزند که با باورهای پیشینشان تضاد دارد! و جالب است که در واکنش ستیز به تمامی این موقعیت ها بجای بهره گیری از توان مغزی برای حل تعارض و اتخاذ یک روش انعطاف پذیر به پرخاشگری جنسی روی می آورند. همه این علایم این هشدار را می دهند که مردان انچنان در خود و در امیال جنسی شان فرو رفته اند که قادر به تفکیک گوناگونی موقعیت های ناکام کننده نیستند. من ارزومند رشد واقعی مردان هستم .امری ایجاد شده از تلاشهای خود انان نه متایی عطا شده از سوی فرهنگ بیمار جامعه. و بخوبی دیدم و برای همه مشخص است مردانی که تنها به توان و تلاش خویش متکی اند اولا فردگراتر ند یعنی کمتر همرنگی می کنند و رفتار و گفتار مسئولانه تری دارند و ثانیا اعتماد بنفس بالاتر و سلامت روان بیشتری دارند. لازم است مردان شرقی بیاموزند که وظیفه دارند رشد خود را جستجو کنند نه اینکه انرژی خود را یا صرف عقب نگهداشتن زنان کنند که لازمه این امر عقب نگهداشتن خویش است یا پایین کشیدن زنان.

احسنت.

نرگس یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:13 http://nbeheshti.persianblog.ir/

من باهاتم! بدخواه داشتی ادرس بده افقی تحویل بگیر!!!
متاسفانه جامعه ما علی رغم همه ادعا ها جنسیتی است
اول نگاه میکنند که زنی یا مرد بعد به حرفت توجه میکنن
البته اگه خانوم باشی بعیده اکثر آقایون به خودشون زحمت بدهن و به حرفهات گوش بدهن
قبول دارم که برخی از مهارت های اجتماعی بعضی از خانمها پایینه ولی صرفنظر از این که همه اقایون هم مهارت های خوبی ندارند، این عدم مهارت به این دلیله که اجازه تجربه به آنها داده نشده
مثلا میگن رانندگی خانمها خوب نیست
سوال چند درصد پدر ها همانطور که علاقمندند پسر 12 سالشون رانندگی کنه برای دخترشون هم این انرژی را گذاشتند
چند درصد از دختران تجربه بودن در خیابون و دوچرخه یا موتور سواری را داشتن تا ترسشون از خیابون ها کم بشه
چند درصد خانمها ماشین شخصی دارند که دایم رانندگی کنند و یا با هزار اضطراب روبه رو نباشن که وای ماشین مرد خونه یه جا نخوره
این فقط یه نمونه ست
ما اجازه نمیدهیم یکی اب ببینه بعد توقع داریم شناگر قابلی باشه
این وسط اگه چند نفر هم شناگر های خوبی باشن باز هم باور نداریمشون

خشونت فیزیکی رفیق!؟
آقا شماها اینطوری شوخی میکنید فک کنم آقایون فردا حکم اسید پاشی به صورت وبلاکیان خانمو صادر کنند، البته جهت تثبیت خودشون .

ناشناس یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 18:08

سوفیا جان در کلاس مهارت کنترل خشم استاد گفت یکی از ویژگی های اصلی خشم اینه که جا به جا میشود و تخلیه نمیشه. از مدیر به کارمندو از کارمند به زیر دست و از زیر دست به خانم و خانم به بچه ها و یا ....و بچه به اسباب بازی هاش و حالا این جابجایی گاه به صورت واکنش است که میشه پرخاشگری
حالا در موقعیت متعارض خشم ایجاد میشه و چون باید تخلیه بشه اما خشم در۸۰٪ انسانها ( زن و مرد) ذخیره میشه و بقیه منتقل میشه
سوالم اینه که مردها خشم شون که ناشی از هر چیز باشه رو سر زنشون با رابطه جنسی همراه با خشونت تخلیه میکنن یا اینکه در مقابل همسرشون رفتارهای خشونت امیز دارن اعم از گفتاری، رفتاری ، اشکارا یا مخفی و .....

جوجه ویراستار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 18:18

خروس پیر مگه هر زنی از حق انسانی خودش دفاع کنه یعنی فمنیسیم؟؟؟؟؟؟؟
میدونی مشکل چیه؟ اینکه زن قبل از اینکه انسان باشه و صاحب حق، فقط زنه و ضعیفه.
تمام شد و رفت. کشت ما رو این آموزه‌های پر از توهم.

جوجه ویراستار یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 18:20

صفا من ختم بحث این دفعه رو اعلام میکنم. چون داره به قهقراه کشیده میشه.


هرطورراحتی جوجه جونم

پیغام یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 18:34

بزرگواری درجعبه پیغامم ، پیامی گذاشتند که استفاده کردم ، بااجازه ایشان برای استفاده عموم نشرش میدهم ، البته بدون ذکر اسم ایشان ، اگر مایل بودند میتوانند در کاامنت بعدی خود را معرفی بفرمایند.
با سلام وتحیت-
ازمبارزات نفس گیر وجنگ نرمی که در عرصه ی دفاع ازمظلومیت قشرزن راه انداخته اید خوشحالم، ولی ابتدا ظرفیت سازی برای باورهای استبداد زده ی زنان لازم به نظر می رسد،زیرازن اول بایدباید به این باوربرسد،که قبل از آن که جنس مخالف مردومجذوب تمایلات او باشد؛یک انسان است،نه یک ابزار ودر چنین فضایی نگاه مردان خود به خود در گذر زمان اصلاح پذیر خواهد شد.وتا آن زمان که أکثریت قشر زن خودرا عملأ ابزارپندارند و به همین منظور خودرا بیارایند وبتازند ،دفاع از منزلت زن سخت دشوار است ..باتشکر

سوفیا یکشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 21:21 http://reflexion.mihanblog.com

جناب ناشناس گرامی، اولا باید دانست خشم یک هیجان است و پرخاشگری پاسخ آن. همانطور که استاد شما هم عرض نموده خشم جابه جا شده. جایگاه هیجانی خشم بادامه است. یعنی شناسایی محرکها و لزوم پاسخ به آنها. بادامه زمانی که تحریک می شود به همه نواحی مغز پیام ارسال می دارد. این مراکز شامل مراکز شناختی هم می شوند. خشم جابه جا شده یعنی مغز میداند که ابراز خشم به مرکز اصلی آن خطرناک است. اما مشکل بعدی در ارسال سیگنالهای شناختی اینجاست که بادامه بیشتر فرستنده است تا گیرنده، یعنی مراکز شناختی پیامهای کمی حاکی از توقف احساس خشم به بادامه ارسال می کنند. اما در مورد محرکهای خشم و پاسخ های آن. بادامه قابلیت یادگیری دارد. اینکه برخی پاسخ ها از سوی محیط نباید ابراز شود و ارسال برخی مانعی ندارد، و اینکه چه محرکهایی تحریک آمیزترند. برای بادامه خشم جابه جا شده به سمت همسر و یا فرزندان خیلی بی جهت یا بی منطق نیست. مثلا در هنگام تحمل تحقیر اعمال شده از سوی رئیس یا کارفرما؛ ذهن این پیغام را مخابره می کند که اگر جوابش بدهی اخراج میشوی، تو مسئول تامین مالی همسرت هستی، حالا پیغام معکوس می شود، اگر بخاطر تامین مالی زندگی همسرم نبود، جواب این رفتار کارفرما را میدادم. این نوع خشم با رفتار سادیسمی متفاوت است. زنی هم که ناچارا زندگی نابسمانش را با همسرش ادامه می دهد اینطور استدلالی در ذهن دارد اگر بخاطر آینده این بچه نبود، این زندگی را تحمل نمی کرد، درنتیجه فرزند می شود دسترس ترین عامل برای خشم.
اما چرا پرخاشگری جنسی از سوی مردان در پاسخ به ناکامی ها ابراز می شود؟!فرهنگ های بیمار عموما ارزشهای متناقضی را مخابره می کنند و زمانی که بیشتر مردان مشاهده می کنند که نشانه های مردانگی یا جایگاهی متناسب با آنچه رویاپردازی کرده اند ندارند، در دسترس ترین آیتم آنها برای ابراز مردانگی سکس و واژگان سکسی است. هرچه مردان عزت نفس پایین تری داشته باشند بیشتر به این نوع پرخاگشری مبادرت می ورزند. در زمان ناکامی این تنها نشانه قدرت نمایی است که در اختیار دارند.(البته اگر قبلش به شکستن در و دیوار و آسیب فیزیکی به محیط مبادرت نورزیده باشند).
یکه نکته دیگر اینکه جنسیت نمایی و افراط در آن بخصوص استفاده از آن بعنوان یک هویت ثابت و بسیار ویژه، مانند زنانی که بیشتر جلوه گری زنانه چه با ظاهر چه با رفتار به نمایش می گذارند نیز باید در همین طیف رفتارهای پرخاشگرانه اما بیخبرانه؛ طبقه بندی کرد. یعنی زنانی که در مهارتهای انسانی و هنری خود را دست خالی می بینند و ناچارند اینگونه خودابرازی داشته باشند.
صحبت اول و آخر من نیز این بوده که فرهنگ ما به دلیل ارسال پیام های متناقض هم به مردان و هم به زنان و ثبیت الگوهای نامناسب رفتاری در اجتماع نیازمند یک ویرایش اساسی است. که امیدوارم جوجه ویراستار محترم در این رابطه قبول زحمت نمایند.

ممنونم سوفیای عزیز
استفاده کردم

خروس پیر دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:57

خوب حالا که مهمترین نقش در این بازی یعنی جوجه ویراستار عزیز ما با ناراحتی اعلام ختم این گفتگو را داشته است، بنده از طرف خودم و طرف مرد تیره و آن سایر مردهای گندیده از حضور ایشان و ایضا نویسنده محترم این وبلاگ و نیز سایر دوستان عزیزان و وابستگان که از راه دور و نزدیک قدم رنجه فرموده و این محفل معرفتی را با حضور خود گرم و مزین کردند، رسما عذر خواسته و بقای عمر شما را از درگاه خداوند منان خواستارم!
خب روشن بود که بیشتر افاضات بنده از سر سرخوشی و نامردی و شوخی بود و همچنانکه گفتم به دل نگیر بابا !
باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
راستی جوجه جان عروسیت ما رو هم دعوت کن .

جشن عروسی جوجه با هم یک میزگرد تاااپ راه میندازیم

جوجه ویراستار دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 20:11

خداحافظ خروس پیر که همون مرد پیر هستی.

زیتون بانو دوشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 20:56

در پاسخ به جناب پیغام

نمیدونم واقعا چرا مرد جماعت اصرار دارد که همواره توپ را در زمین نسوان محترمه بیاندازد.
همین با حجاب ظاهر شدن و رعایت تمام مسایل شرعی و نگه داشتن حد و مرزها توسظ زنان این پیام رو به مردها و جامعه میرسونه که من زن را به عنوان یک انسان نگاه کنید. زن وقتی با حجاب و با حفظ حدود در جامعه ظاهر میشود یعنی با شخصیت انسانی اش وارد شده نه جنسیت
حداقل برای زنان محجبه این اصل پذیرفته شده
اما سوال این است که آیا آقایان محترم هم به زنان محجبه و دانشمند و باشخصیت و فعال ما همین نگاه را دارند؟
تجربه ثابت کرده که زن اگر خودشو دوره لحاف و پتو و کیسه هم بپوشاند بازهم نگاه مردان به زنان همان نگاه ابزاری است. همان نگاه جنسیتی
پس لطفا توپ رو در زمین ما نیاندازید

طرف حرف من و خانم دکتر زنان فعال در عرصه اجتماع است که با شخصیت خود وارد شدند نه جنسیت
پس باید گفت اساسا حرف شما و پیغام شما در اینجا سالبه به انتفاع موضوع است عالیجناب

بچه ها چتون شده!؟ شما که اینقد خشن نبودین

sophia سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 10:55 http://reflexion.mihanblog.com

زیتون بانوی عزیز، از کوزه همان برون تراود که در اوست. نگاه انسانی هم مخصوص انسان است، اگر در درونه ی کسی انسانیت نباشد، نمی توان از او انتظار انسانیت داشت. با التماس و خواهش و تمنا و زور نمی توان کسی را انسان کرد. مگر زنان افغان با برقع پوشیدن موفق شدند تیرگی روان مردانشان را درمان کنند. رشد انسانیت نیازمند راهکارهای بنیادی تری ست.

زیتون بانو سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 11:32

واقعا خشن بود پیامم؟

باور کنین در نهایت آرامش نوشته بودم

فقط خودم حس کردم که کمی لجم درومده از این که دوباره نسوان محترمه مقصرشمرده شدن

شوخی کردم رراحت باش دخمل خوب.

نرگس سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 17:04 http://nbeheshti.persianblog.ir/

یه مطلب جدید بنویس
این عنوان را میبینم وجودم درد میگیره خواهر

ای بچشم ولی دعا کن نت وصل بشه.

بنیادی جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 20:32

سلام!
گفتم من هم بیام یک آه بکشم!!
حوزه علمیه خواهران، جامعه الزهرا، تمام مراکزی که به نام زن بودجه های کلان رو دارند قورت میدهند و .... همه در مدیریت مردان است...
کافیه به جامعه، مرکز مطالعات زنان و... سر بزنید!
نه تنها در مدیریت مردانند بلکه در خدمت ذهن مردسالار این فرهنگ بی در و پیکر هستند.
اما چیزی که خیلی شگفت انگیز است زنانی هستند که سینه چاک مردسالاری ذق این فضا هستند!..هرچی میکشیم از همین طایفه از زنان است که نمیدانم چطور این حیات متناقض را تنفس میکنند.

... بی خیال... من سالهاست داغدار جامعه زنانم... و سالهاست چوب این داغداری را خورده ام ... جای کبودی اش هنوز در زندگیم پیداست...

اعترافاتت بنیادی جان دیگه شاه بیت این مثنوی بود، آخه خیلی سنگین بودن، فک کنم اوضاع داره خطری میشه....

بنیادی دوشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 16:40

سلام
اعترافات؟
نکنه منم از اون طایفه در نظر گرفتی لیلا جان؟

سلام بنیادی عزیز
همه مون از طایفه حوزه ایم دیگه ، نیستیم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد