... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

بخشش

نزدیک پنجاه برگه امتحانی را یک نفس تصحیح کردم.

-------------------------------

تصحیح و نمره دهی به برگه های امتحانی، یکی از چندین پل صراطی است که هر وقت در آنها قرار می گیرم روحم تب لرز می گیرد. خدایا لطفا خیلی سخت نگیر، دست خودم نیست، یک جورایی دلم نمی آید وقتی اندکی بذل و بخشش از دستم بر می آید، نبخشم. خواهشا از این زاویه نگاه کن .

یک مفهومی داریم که اینجا زیاد کاربرد داره، البته اوائل زیاد کاربرد داشت، واژه «تبعیض مثبت»، این ترم دو سه تا تبعیض مثبت روا داشتم؛ قضیه از این قرار است که دو سه تا از دانشجویان، خانمهای خانه داری بودند که به شدت اعتماد بنفسشان در هم ریخته بود، طفلک ها بی اعتماد بنفسی از سر و روی شان می بارید طوری که هر روز در حالت استرس و اضطراب شدید یک راهنمایی و دستورالعمل یادگیری از من میخواستند و من هم کلی نسخه ی مثبت نگری و ما می توانیم، شما می توانید، همه می توانند، صادر می کردم برایشان. القصه ! موقع اعلام نمرات رسید، گفتم قبول شدید، باورشان نمی شد، شُرشُر اشک می ریختند که مگه میشه، راست میگفتند طفلک ها ، قاعدتا نباید میشد ولی با بذل و بخشش من  یا بنا به همان اسم حقوق بشری اش، تبعیض مثبت شد. یکی شون که مانده بود چی بگه، اشک ریزان گفت استاد می شه شما رو بغل بگیرم؟؟؟ هردو رو بغل کردم و گفتم روز فارغ التحصیلی دوست دارم اسمتون رو توی لیست نفرات برتر ببینم.  حالا بروید برای خودتون یک جشن کوچیک بگیرید.

یکی از پل های صراط دیگر، برخورد با پدر و مادر است. گاهی هیبت این حضور انقدر لعاب تقدس و شوکت برایم می گیرد که حس می کنم در حضور قرآن نشسته ام. خدایا! ما آدمهای کرانمندی هستیم، خیلی محدود، خیلی درهم برهم، اگه سخت بگیری تباهیم هااااااااااااااااا!!!!!!



نظرات 2 + ارسال نظر
آسیه سادات جمعه 22 دی‌ماه سال 1396 ساعت 14:43

سلام بانو
نظام اموزشی انجا را نمیدانم ولی اینجا امتحان و نمره اش برایم پشیزی نیم ارزد! لذا سعی میکنم امتحان را فرصت اموزش قرار دهم و نمره را به عنوان نشان لیاقت عبور از مرحله قلمداد میکنم و اگر کسی را لایق (آموزشی) عبور از مرحله ببینم این جور بخشش ها را بر معلمش واجب میدانم!!!
اما اگر نباید عبور کند، اگرده تا کودک قد و نیم قد روی سرش ریخته باشد دلم به حال امروزش نمیسوزد به حال فردایش بیشتر میسوزد
بماند که کلاسهای ما جایش در نظام دانش کجاست؟ نمیدانم.... یک محدوده و منبع معلوم میکنند که به دانشجو و طلبه دیکته کن.... من که زیر بار این فجیعه نمیروم!
باز هم ازین بخشش ها بفرمایید استاد تویجه فقهی اش با من

سلام بانو
در سیستمی که من تجربه اش میکنم در هر صورت تاجایی که سیستم بتواند بنا دارد دانشجو ، شما ترجمه کن پول و منبع اقتصادی را حفظ کند . اینطوری نه اعتباری برای دانش می ماند نه معلم نه سیستم و نه آینده ای برای این نسل به اصطلاح دانشجو.و من در چنین جوی سعی کردم این امکان را جهت مثبت ببخشم. نمیدانم ترفندم نتیجه میدهد یانه ولی سعی کردم بجای هدر رفتن نمره که در. هرصآرت برای دانشجو منظور میشود ، از آن استفاده کنم. دانشجویی را که علاقه. و انگیزه اش قطعی است و فقط کمی فرصت میخواهد و تشویق و پشت گرمی اینطوری حمایت کردم . البته گفته باشم اون قدرام بذل و بخشش نکردم .

. جمعه 22 دی‌ماه سال 1396 ساعت 19:33

به دلایل زیر کار درستی نکردید؛

1-کوتاهی در انجام وظیفه ی استادی: به جای درگیر شدن با گره ها و موانع ذهنی در ایجاد فهم ، مسئله را به کمبود اعتماد به نفس نسبت دادید. بیشتر از این نمیشد مسئله ای را ساده نمود.
2-بی اعتبار کردن نظام ارزشیبابی: هر نظام ارزشیابی حداقل دو هدف دارد، تعیین میزان دستیابی به هدفهای اموزشی و ایجاد ملاکی عادلانه در تعیین رتبه ی موفقیت یادگیرندگان بر حسب تلاش و توانمندی هایشان. در اینجا هر دو هدف از دست رفته محسوب می شوند.
3-افشای اسرار خصوصی: چند درصد مطمئن هستید که این افراد یا اطرفیانشان هرگز با این یادداشت یا محتوای آن یا نقل قولی از آن مواجه نخواهند شد! تصور کنید در آن صورت، ماحصل عمل خیر شما برای این افراد چه خواهد بود؟! جز تحقیر و بی اعتمادی بیشتر چه چیز دیگر برایشان به ارمغان می آورد؟

۱_ در طول ترم به حضرت عباس با اون گره ها درگیر بودم و شدم.
۲_ .....
۳- اینجا چاه است!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد