... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

...

ما به فلک بوده ایم ٬ یارملک بوده ایم  

بازهم آنجا رویم ٬‌ جمله که آن شهر ماست  

 

مطالعه شرح « قصه غربت غربی »  سهروردی نوشته پرویز عباسی داکانی رو اگه وقت کرد ید از یاد نبرید !!

سحر ..

سحر 

 در آرشیو دقیقه هایم ٬ دنبال واژه خدا می گشتم ؛ 

... اشکم درآمد !!

آبی ابوحمزه ...

امشبِ پرنده مثل هرشب او ٬‌ کنج زاویه سکوت جا خشک کرده است  

جغرافیای سکوتش اما  به وسعت همه ی  دنیای موجود ودنیا های محتمل !! 

باورکن  ..

باورکن...  

پرواز در هندسه سخت است  

... جانکاه است  

امشب ٬ پرنده را ٬ آبی ابوحمزه محو کرده است  

با تمام هندسه اش  .....  

با تمام زاویه اش ... 

پرنده  ٬ مست بیکرانگی ٬ حتی یادش رفته از خود بپرسد  خوابم یا بیدار ؟! 

.... وتو 

 رد پای پرنده را بر گونه های خیس دنبال کن تا بازهم  بیکرانه ...

...

پندم ای زاهد مده ٬‌ 

با که گویم ؟ 

          من نمی خواهم نصیحت بشنوم  ....

...

به تناسب وقتی که داشتم گشتم بهتر از این پیدا نشد ..... 

.. همینه دیگه وقتی هنر نداشته باشی فلسفه هنرتم میشه اونی که شده ...