... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

!!

زن بودن، بزرگترین محدودیت.

نیلوفر

ازمرز خوابم می گذشتم،  

سایه ی تاریک یک نیلوفر 

روی همه این ویرانه فرو افتاده بود.  

کدامین باد بی پروا  

دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ 

درپس درهای شیشه ای رویاها،  

هرجا که من گوشه ای ازخودم را مرده بودم  

یک نیلوفر روییده بود. 

گویی او لحظه لحظه درتهی من می ریخت  

و من درصدای شکفتن او 

لحظه لحظه خودم را می مردم.  

نیلوفر رویید،  

ساقه اش ازته خوابِ شفافم سرکشید.  

من به رویا بودم،  

سیلاب بیداری رسید. 

چشمانم را درویرانه خوابم گشودم  : 

نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود. 

در رگ هایش، من بودم که می دویدم.  

هستی اش درمن ریشه داشت،  

همه من بود. 

کدامین باد بی پروا  

دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟ 

--------------- 

پ.ن: بعضی وقتها، دربعضی حالها، خوانش تجربه های وجود شناختی سهراب چه می کند با آدم!!!!!!! 

پ.ن: یادم باشد یادم نرود که  مردم، این روزها چقدر خوشحال بودند، که فوتبال دراین کشورکاری کرد کارستان که فوتبال چه ها گفت این روزها!!  

یادم باشد ما نسلِ محقق ساختن مقدمات، همچین هم از نتایج بی بهره نیستیم. آیییییی که چقدر لذت بخش  و روح نواز است تجربه لبخند یک نسل دردمند.

نشان

مهمانان امشب ما بس که خورده بودند رغبت شام ما را نداشتند، بهتره بگم جا برای شام ما نداشتند. تمام مدت ذهنم سمت شکم های گرسنه ای بود که دراین شهر دیده نمی شوند. گاهی دیدن گرسنگی و گرسنه ها عادتمان می شود، از درد، دردمان نمی آید. آیا این نشانِ یک بیماری انسانی درما نیست؟

انتخاب

بی جاذبه، انتخاب اجبارمی شود.

بیداد

• چند روز پیش درنشستی فرهنگی نوبت به بحث از مساله زنان رسید. ازآنجا که گویی مهر این حوزه به پیشانی جمع ما خورده، فرصتی برای اظهارنظر دراختیارم گذاشتند. مباحث متنوعی مطرح کردم و ازجمله درخلال صحبتم، نام شخصیتی را بردم که به مذاق سیاسی رجال مجلس خوش نیامد. دیشب یکی از آقایان که من بدایه الی نهایه ی صحبتم درمجلس حضورداشت می گفت فلانی نام چه کسی را برده ای که همه جا حکایت تو، نقل مجلس شده است؟ گفتم جلسه نقد تشکیل دهند تا من هم استفاده لازم را ببرم و کاش تشکیل دهند. اینکه مخاطب اهل توجه و تامل و دقت باشد نعمتی است ولی توجه داریم تا توجه. مانده ام چطور خیلی از مداحان فاقد صلاحیت درمدح ها و سخنرانی هاشان دنیایی از سخنان بی مدرک و سند را به خورد ملت می دهند، جایش برسد کرور کرور کرامات و فضایل جعل کرده چهره ها را آپدیت مشروعیت و محبوبیت می نمایند و صدایی بلند نمی شود اما به محض اینکه نامی خلاف ذائقه فردی مان که به زور آنرا به جای ایدئولوژی و مکتب قالب کرده ایم برده می شود، غوغا بپا میکنیم. خدایا! قربانت شوم، تو که اینهمه نام ابلیس رانده شده را آورده ای و کتاب پاکت به قول ملت، آلوده نشد به این جماعت بقبولان نام را رها کنند به قال بچسبند، ما را که می شناسی کشته معجزه ایم نه کار. • با مهدی قرارداد بستم درازای پنج مرتبه پخت غذای دلخواهش، لوگویی با ویزگیهای خاص، برای گروهمان طراحی نماید. دراین خشکسالی توجه به امر پژوهش، بیگاری کشیدن هایی ازاین دست گاهی لازم میشود.