... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

از جنس رنج و زور

زیاد اتفاق افتاده است پسران دانشگاه مزاحمت های تلفنی برای همکلاسیهای دخترشان ایجاد کرده اند؛ دخترک بیچاره  با لرز و ترس و شرمی عمیق بعد کلی مِن مِن کردن موضوع را با تو در میان می گذارد و مستاصل و حیران و نگران از اینکه اگر خانواده ام ، در و همسایه و ایکس و ایگرگ بفهمند چه کنم؟؟؟ اینها فاجعه هایی انسانی اند که در این سرزمین دیده نیمی شوند؛ کدام دین و مکتب گفته است دیگری شیطنت بخرج دهد و  منتفع شود ولی تو بخاطر تقصیر ناداشته سرشار از حس شرم و خجلت و گناه شوی . تاثیر این احساسات  بر روان یک انسان؛ یک انسان ظریف و لطیف را باید جدی گرفت.  ما در سیستم تربیتمان اشتباهات فاحش داریم. ما تمام بار عفت عمومی را بر گرده زن و دختر این جامعه تحمیل کرده ایم.  هر جا حریم حیا شکسته می شود، هرجا عفت جریحه دار می شود بار ملامت را به سمت زن روانه می کنیم در عوض  تا صدایی در نفی تعدد زوجات و صیغه های بی حد و مرز بلند می شود فریاد وااسلاما سر می دهیم.  قصدم از این  تراژدی نویسی  این بود که بگویم یک قدم موثر برای رفع ظلم به زن مدیریت حسیاسیت های  ما دینداران است؛ اینکه چه حساسیتی و در کجا باید بخرج دادمهم است.

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1397 ساعت 03:59 http://l-r-y.blogsky.com

باهاتون موافقم

سید محسن جمعه 9 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 14:48 http://telon4.blogfa.com/

امان از چشم دلداران
این کشش یک عامل طبیعی است که متاسفانه توسط هر دو طرف مورد سوء استفاده قرار میگیرد.فرهنگ همزیستی اجتماعی در ایران بطور کلی وجود خارجی ندارد بهمین دلیل هم بعضی روستا زادگان دانشمند در حقیقت نمی دانند چکار کنند و بجای پرداختن به وظیفه اصلی خود مبهوت خط و خال دیگران میشوند لطفا باز هم در موردمقاله خودتان کنکاش کنید زوایای پنهان زیادی دارد که باید در موردش اندیشید و نوشت موفق باشید

چشم انشالله.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد