یکی از دوستان از زنان فعال فرهنگی- سیاسی کشور می گفت که دراثر مراوده با ان جوهای خارجی مستقردرکشور بعضا تغییراتی کرده اند، مثلا پوشش یا حد و حدود و نیز کیفیت حضورشان دراجتماع فرق کرده است و مطالبات جدیدی پیداکرده اند و بعد نتیجه گرفت که غرب زده شده اند.
با قضاوتهایی از این دست زیاد برخورد کرده ام که سریع به صرف تشابهات اندک، تغییرات افراد را ریشه یابی کرده و انگ دلخواه یا همان برچسب مورد نظرشان را بر اشخاص می زنند.
پیش فرض های مورد نیاز چنین قضاوتی به نظرم اینهاست:
1- آدمها موجوداتی ثابت و فیکسی هستند که نباید تغییرکنند یا نرم ترش تغییر نمی کنند.
2- هرگونه تاثیرپذیری از غرب و ملل دیگر زشت و نارواست.
3- رفتار و احساس و اندیشه درست، یکی است و آن یک الگو ما هستیم.
ما با این نوع برخورد، دشمن پروری می کنیم اساسی. مدام دوستان و همفکرانمان را به صرف تغییرات اندک ازخود طرد می کنیم و به جو تضاد و دو دستگی دامن می زنیم.
مشکل ما اینست آنقدر بزرگ نشده ایم که تفاوت ها و اختلاف ها را در اصل های کلی تر و مهمتر حل و هضم نمائیم و به آدمها فرصت شدن بدهیم.
این روزها که حسنا رفیق از رشد جریان های تکفیری درجهان اسلام با من صحبت می کند و گوشهایی را که مدتهاست برخیلی از خبرها بسته ام، باز می سازد به فکر اندیشه تقریب افتاده ام و اینکه چه عقلانیت مترقی درآن نهفته است. حساس شده ام جایگاه این مساله و نیاز حیاتی جهان اسلام را درمباحث روشنفکری دینی بیابم؟ اصلا جایگاه دارد؟ اگر نه چرا؟ آیا دنبال کردن این مساله درخلال مباحث مربوط به پلورالیزم دینی و سیاسی و ... کفایت می کند یا ظرفیت بحث مستقل از آن به عنوان یک مساله برآمده از اقتضائات خاص جهان اسلام وجود دارد؟
--------------
بروم آی بروم، بروم آی بروم !!
یک: خانم علاسوند درکتاب زن دراسلام می گوید:«مادری باعث رشد فضایلی چون حلم و بخشش می شود.». راستش کمی با پذیرش این قضیه مشکل دارم:
اگر روحیه مراقبت گری و حب مادربه فرزند را غریزی بدانیم باید بپذیریم بخش زیادی از رفتار مادرانه تحت تاثیر فرمان غریزه هدایت می شود. این یعنی اختیار، نقش اصلی را بازی نمی کند و مادر به فرمان غریزه، سختی های مادری را تحمل می کند و ازخطاهای ریز و درشت فرزند می گذرد این درحالی است که محدوده اخلاق و کسب فضایل، محدود به حوزه افعال اختیاری انسان است. بله،می شود پذیرفت مادری برای زن، مثل سربازی برای پسران، تمرین خوبی است که بردباری درسایر محدوده های زندگی فردی و اجتماعی را بیاموزند.
دو: برطبق گزارش مادر محقق گروه، ازنظر قرآن مادریعنی کسی که بچه را بدنیا می آورد و اورا شیر میدهد.
برطبق برداشت مادرمحقق دیگر، پس اگر فصل مقوم مادر این امورند باید آن همه خیرات و خوبی هایی که دین برای مادر ذکرکرده است به صرف تولد فرزند به او تعلق بگیرد ولو سایر وظایفی که برای مادر قائلیم از مراقبت گرفته تا تر و خشک کردنش و ... را انجام ندهد.
سه: رب اشرح لی صدری ...
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
شرط می بندم با این حال و هوای تنوری و خمیری و هستانه ای که در او می بینم، با وجود اون همه واحد ادبیاتی که پاس کرده، تاکنون، بیتی مولویانه را دراین حد و اندازه عمیقا دریافت نکرده است. آی که چقدر لذت بخش است این فهم ها که با وجودت عجین می شوند. به او پیشنهاد دادم من بعد بجای کتابخانه آستان قدس، میدانهای تجربه مولویانه را دریابد؛ پاساژهای زرگری، مجالس زنانه، پادشاه و کنیزکان قرن بیست و یکمی و ...
دولت کریمه به شخص قائم است یا به سیستم؟! تجربه من که می گوید هردو؛ سیستم خوب در دست مجری و مجریان فاقد صلاحیت نتیجه نمی دهد. اگردولت کریمه ای باشد یعنی مرتبه بلوغ حیات دنیوی انسان، دیگر شرور نباید الحاد را نتیجه دهد چراکه جهان به عنوان یک کلیت واحد رو به کمال و تمامیت دارد.