... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

من انسان را می فهمم!!

در زندگی، از یک زمانی به بعد با حال و هوا و جغرافیای ذهنی   الهی دانان مشکل پیدا کردم؛ بیشتر آنها معمولا یک جایی در آن بالاها، بیرون از میدان انسان بودن، می ایستند و برای انسان نسخه می پیچند،  انسان را قضاوت می کنند و از انسان مطالبه می نمایند. واقعیت اینست که منطق صدق درون گود با بیرون از آن خیلی فرق می کند. از نظر من جنس فلسفه و الهیاتی که خاک و گرد کوچه و خیابان را بخود ندیده مرغوب نیست؛ تقلبی است.

من اینجا؛ درست جای انسانی که از زندگی جز دربدری، آه، فقدان و درد ندیده به تجزیه ترکیب مهر و عدل و انصاف خدا می نشینم.

من اینجا؛ درست جای انسان قربانی سیستم های مدعی عدالت ، حق طلبی و دیانت به ارزیابی تعهدات حقوقی و اخلاقی  بشر نگاه می کنم.

 

یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا

خدا مى‏ خواهد تا بارتان را سبک گرداند و [مى‏ داند که] انسان ناتوان آفریده شده است.

پشت گرمی بسیار زیادی است حقیقتا؛ بدانی که حواسش به تنگناهای تو هست. اصلا مگر می شود غیر این باشد. وقتی توی خاکی یاد گرفته ای کرانه های آدم ها را درک کنی او که جای خود دارد.


نظرات 6 + ارسال نظر
سید محسن جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:49 http://telon4.blogfa.com/http://

درود بر شما---نفرمودید در انجا که ایستاده اید بالاخره چی دیدید...ناگهان ایه اوردید. این ایه مبارکه ایا رفتار حاکمان را هم توضیح داد؟

درود بر شما

دیده هایم را گزارش دادم دیگر.

فاطمه چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 16:44

صفا سلام.
جون خودت اگر اومدی قم, خبر بده.
دیونه شدم بس که ندیدمت.

سلام فاااااااااااااطمه عزیز

حتما حتما حتما
دعا کن فراغتی دست بده
جوجه رو ببوس

فاطمه یکشنبه 2 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 01:37

جون خودت این چه وبلاگیه که سال به سال نمیای نظرات ما رو بخونی؟
هزار بار تا الان اومدم چک کردم ببینم نظرمو تایید کردی یا نه

الهیییییییییی
ببخخشین ببخشین ببخشین
خیلی شلوغ بودم
باور کن این یک ماهه اخیر هرچه می دوم کارام تموم نمیشه . دقیقا مثل باتلاق که هرچه تقلا می کنی از توش در بیای بیشتر غرق میشی .
خوشحالم که دوباره سروکله ات اینجا پیدا شد.
معلومه آقا محمد حسنت از آب و گل دراومده که فرصت وبلاک بازی پیدا کردی.
راستی فاطمه
امت حزب الله همه تلگرام دارند . این انجام تکلیف تو کی پایان می پذیرد؟؟
نقطه سر خط.

اپیزود شنبه 29 تیر‌ماه سال 1398 ساعت 09:50 http://episode33.blogfa.com

سلام عزیز
آخه میدون انسان بودن حدومرزش کجاست؟
کی ادعا داره داخله و کی خارجش وایساده؟

سلام
شاید رجو ع به بدیهیات پاسخ این سوال باشه.
بلاخره اگه نخواهیم خودمونو به خواب بزنیم یه چیزهایی واضحند . بنظرم کافی است همونا رو رعایت کنیم . و فکر نمی کنم بیش از این هم ازمون بربیاد.

فاطمه پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 00:24

بابا امت حزب الله رو بی خیال. امت کودکان نیاز به آغوش گرم مادر دارد و از صبح تا شب بازی و خنده. اندازه موهای سرم کتاب تربیت کودک خوندم. همشون می گن باید سرتون رو از توی گوشی دربیارید و با بچه باشید و بازی کنید و ناز و نوازشش کنید تا فاسق نشه.
نمی دونی چه کیف داره زندگی بدون تلگرام و واتساپ
نفس می کشم، نمی دونی چه نفسی گرم و راحتی

انشالله که همیشه خوش باشی رفیق جان در کنار آقا محمد حسنت.

فاطمه پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 00:29

خوب کاری کردی شعرمو با صدای خودم خوندی.
صفا هنوز همون طور شلوغم. بعضی مواقع فکر می کنم نکنه محمدحسن خنگول و لوس و بی مزه شه. بعد می گم نه بابا مثلا دارم باهاش بازی میکنم. کم کم باهاش جدی می شم تا این ادا اطوارا یادش بره.
صفا کی میای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه بیا و ایران رو از بی صفایی در بیار.

خدا حفظش کند برای تو پدر خوبش. نترس خنگول نمیشه یعنی امیدوارم به مامان فاطمه اش شبیه نشه

هفته گذشته ایران بودم. کلی صفا بخشیدم
از وقتی برگشتم فقط می خوابم بس کوچه پس کوچه های مشهدو زیر نور ماه گز کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد