... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

کوکب خانم زن با سلیقه ای است ... حوری چگونه زنی است ؟؟

دیروز حوری حیرت مادرانه اش را باز هم لای کتاب « چنین گفت ابن عربی » به کتابخانه آورده بود ..  

 مانده بودیم غلط های پایان نامه هامان را اصلاح کنیم  یا غلط های مادری حوری را که آتش مطالعه اش  آش خوشمزه معین را سوزانده است ...

حوری  درعالم خیال متصل ومنفصل دو فسقلی اش  مستغرق شده  .. گیر اصلی حوری ٬فردیت رشد یافته معین و مسیح است که در نفس های حقوقی پدر و چالش های فلسفی مادر٬حسابی فربه شده اند ...

گیراصلی حوری پرسنده  , مدیریت پرسش های مسیح است !

گیر اصلی حوری ناآرام , کنترل  پروازهای ذهنی  معین است !

گیر اصلی حوری پریشون , سره سازی فضاهای جورواجور وجود مسیح  است !

گیراصلی حوری نازک طبع , کم و کیف کانکت های عاطفی با معین است !

یادم آمد از اول دبستان و کوکب خانم که زن با سلیقه ای بود .. یادش بخیر ..کاش گیر حوری ٬گیرهای کوکب خانم بود ....کاش !!

حوری سوال دارد ...

سوال از چیستی مادری ... سوال از چگونگی مادری ...

حوری شک دستوری دکارت را به عالم مادری کشانده .. دامنه قرائت های سنتی و مدرن مادری در شعله شک فراگیر او آوار شده است ... ومن نمیدانم بر این ویرانه کدام برج خوش آب ورنگ یا کدام نیروگاه زیرزمینی ساخته خواهد شد ؟

حوری خدا قوت ...

« ویلیام گاردنر » جنگ علیه خانواده را در بزنگاه  قرن اضطراب , فریاد زده است , به دادش برس , مادری دارد درآوار  نظریات فمینستی جورواجور و نگاههای تحجرآمیز یخی خفه میشود .. می میرد

حوری دوست من بیا و به حرفم گوش کن ...

 ربط عقل و عشق و رها کن بگو بدانم ربط مادری و  روح ساییده در تردد حال  و قال چیست ؟

حوری اپیستیمولو ژی و رها کن بگو بدانم ربط میان مادر سوال زده  و حیرت تبار , با  ذهن جوال کودک این عصر چیست ؟

حوری منطق ریاضی و فازی و رها کن بگو بدانم ربط ساعتهای به کما رفتگی متافیزیکی مادر با گریه ها , خنده ها , سرفه ها و عطسه ها ی یک هست شکننده که وجودی دربست می طلبند چیست ؟ ..

حوری دیشب درآشپزخانه ,  بازهم درتنگنای هرمنوتیک گادامر و دیلتای ٬ گرفتارگشتم و متن را سوزاندم ..دود کردم ... خدا خیر صنعت غذایی را بدهدکه  اگر مزمز ش نمی بود تاصبح گشنگی را هض میکردم ..

حوری نقد رمانتیسم و رهاکن بگو بدانم ربط مادری و عشق  قدم زدن های زیر بارون  چیست ؟

حوری نقد تفکر سابژکتیو  و رها کن بگو بدانم ربط  مادری و  روح  درشدن مدام , از خلال تکانه های فلسفی چیست ؟

 

حوری دوست خوبم !    اصلا  اجازه بده اون ورتر از ساحت حور قلیایی ات  بروم :

تاملات کانت و رها کن بگو بدانم مادری , زیستی و اجتماعی بردار است؟

 ویتگنشتاین اول وثانی و رها کن بگو بدانم  مادری افت است یا میتواند خیز باشد ؟

 قصه غربت غربیه سهروردی و رها کن بگو بدانم  مادری بیست  و چهارساعت خزیدن در کنج  خانه و آمیختن با بوی قورمه و تنیدن در تار بی خبری هاست ؟

 فلسفه ذهن و هوش مصنوعی و رها کن بگو بدانم فرزندان عصر سایبر را  چگونه  مادر- ذهنی  لازم است ؟

 معنای زندگی رو رها کن بگو بدانم ربط  مادری و جلوه فروشی های حوزه عمومی چیست ؟

حوری کل کل کردن بر سر سنخیت  علت ومعلول و رها کن , ربط مادری و کرسی ریاست جمهوری را بگو ؟

حوری شالوده شناسی داستان مدرن و پست مدرن و بی خیال شو ربط  مادری و فروشندگی بقالی سر محل را بگو ؟

حوری فلسفه حقوق و رها کن به من بگو ربط مادری و حق تسلط برتن چیست ؟

حوری فلسفه اخلاق و رها کن بگو بدانم ربط مرارت  مادری با مرام  لذت گرایی و منفعت طلبی  چیست ؟

حوری فلسفه سیاست و رها کن بگو بدانم ربط مادری با بازتولید ساختارهای مولد سلطه مرد سالاری چیست ؟

حوری ! تکه ی محتوم تقدیر انسان بودن سخته .. وجودی بیکرانه و عمیق می طلبد..این انسان هزارتوی هزار وجه  هزار سودا , ازتو و باتو ریشه می گیرد , حواست هست ریشه هایت را کجا بنا کنی !؟  

حوری گفته باشم , دلایلم میگویند این عصر و نسل را مادریهای میان رشته ای لازم است !؟...

حوری از تو خوشم می آید ...  

مادری چموش هستی  که بر تقلید شوریده است 

 دینانی درمنطق و معرفت میگفت : همینکه توجه به تقلیدپیداکردی , از تقلید می رهی

و تو رفیق شوریده ام !

 مادری را به چالش نظری کشاندی !!  

پس مادری محقق هستی و ازمادر محقق , تا مادر مقلد , همانقدر فرق است که از مقلد تا محقق فرقهاست !

 

حوری دلم کمی گرفت

این راه دراز و سخت را می روی

آخرش آثار بزرگان علم در باره ات چه میگویند ..

آیا زن بزرگترین اشتباه تاریخ تفکر نیست ؟!

ای مطرب داوود دم

                        آتش بزن بررخت غم

                                            بردار بانگ زیر وبم

                                                                     هنگام سرخانی است این

بسم الله  ای روح البقا

                      بسم الله ای شیرین لقا

                                          بسم الله ای شمس الضحی

                                                                      بسم الله ای عین الیقین

مست و پریشان توام

                       موقوف فرمان توام

                                            اسحاق و قربان توام

                                                                      این عید قربانی است این

سجده کن و چیزی مگو  

کاین سرربانی است این

عمق عرفه من !

خدایا !

حس تو داشتن این قد شیرینه

خودت و داشتن چه ...!؟

هر سو نگرم ، جلوه ی سیمای تو بینم

  • کتابخونها کتابخانه میرن تا تمرکز داشته باشن ,کتابخونها کتابخونه میرن چون کتابها اونجا ن
  • سواحل رنگارنگ  آرل درجنوب فرانسه و آفتاب سوزان آن  , ونگوگ را ونگوگ ساخت و او را که شیفته به تصویرکشیدن جوهر رنگها بود موفق به این آرزویش ساخت ....
  • برخی گیاهان بالارونده بهتراست در قسمتهای جنوبی دیوارها یا قسمت آفتاب گیر کشت گردند ...
  • درعمرم دو سه تا شعر راستکی گفتم که اونام در دشت سکوت بود ...   دامنه کوه .. سبزه ... نجوای  رود ... آبی بیکرانه آسمون ... موسیقی سکوتش .. بیهوش کننده است .. دشت سکوت من و رفیقم , هربی قریحه ای رو شاعر می کنه  چه برسه به  من و حسنا ی  خشک شده لای معقولات ثانیه منطقی و فلسفی که همیشه از شکاف معقولات اولایی همچون می و ساغر و پیمانه  نقبی میزنیم به مثنوی و شمس و حافظ ...  
  • خیلی وقته در سایه بلند برج آلستون احساسم حبس شده ... سرود صدایی از او برنمی خیزد ...
  • هاجر , صفا , محل هبوط آدم و مروه , محل هبوط حوا را التماس آب کرد برای اسماعیلش و دراین وادی لم یزرع زمزم بدنیا آمد ...
  • صحرای عرفات , عرفه نقاشی کرد ...
  • کربلا مصب و ملتقای دو رود عقل و عشق گشت... 
  • حسن و حسین و زینب - علیهم السلام - در بیوت اذن الله ان ترفع ... برای یک تاریخ جنگ و صلح مهیا شدند ....
  • ومن هرگاه می خشکم گوشه ضریح دوباره سبز می شوم .. جوانه میزنم ... برمی خیزم

هرچند ایمان دارم دم مسیح در دام مکان نمی افتد که « اینما تولوا فثم وجه الله »

خوشا آن رهسپر که ره پوید به سر  

که دراین ره جدا گشته بسی سرها زتن