... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

اشک

  • هم اتاقی اجازه نمی دهد این روزهای عاشورایی شعر بخوانم، می گویم جان هرکس دوست داری رفیقت را ازقاعده مستثنی بدار که حیات شادی و غمش شعرانه است خصوص این ماهها و روزها که سیستم آکادمیک، روحش را به غل و زنجیرمفاهیم کور بسته است حسابی.
  • درمعادلات قدرت که وارد میشوم همه اش کم می آورم، ساختارهای بشدت مردانه بهترین بهانه اند برای گریز روحی هیاهوزده و عاشق انزوای مطلق....اصلا میدانی قضیه چیست، حالم بهم می خورد از منطقی که با چون و چرا قهرکرده و کر و کوراست.
  • بچه های خوابگاه پرسیدند راستی افغانستان آب هم دارد، جواب دادم غرق آب است با انبوهی از تشنگان.( سد سلما هنوز که هنوزاست قربانی است).
  • اشک های بی دلیل رابیشتراز گریه های با بهانه دوست دارم، بیشتر چشمم را به بودن باز می کنند.

جنگ

یکی ازپنج همسفرگفت: راستی عجب آدمهایی بودیم ما، چطور می رفتیم جنگ!؟

دومی گفت: می دونی چرا الان حاضر نیستیم بریم جنگ، بخاطر پول، این ثروت فکرجنگ را ازسرمان بیرون کرده.


فصل سوال تکانی

این روزها لابلای قطعه های پراکنده هویتم یک عالمه سوال بی پاسخ پیداکردم. هوای هرات اصلا  برای سوال تکانی مناسب نیست!!

بت چین

چه چیزی بت خانه را بت خانه می سازد؟

--------------

«بت»، بتخانه می سازد و ما بت را!!

«بت» را می سازیم و می سازیم(ذهن و خارج)!

«بت» چیست؟

آیا «بت» ها سهمی دربت شدن ندارند؟

چرا «بت» می سازیم؟

آیا «بت»،نماد انسان فسیل شده است!؟

آیامثل عصریخبندان،عصربت پرستی پایان یافته؟

چه چیز «بت» را آب می کند!؟

آن بنده خدا بود که داد می زد «دردل ندهم ره پس ازین مهر بتان را»،معرف حضورتان که هست.  یک روز که صدایش از پشت دیوار چین بی حالی به گوشم رسید مرا یاد اجناس چینی انداخت، راستی شما می دانیدنسبت اجناس چینی و «بت چین» چیست(اینرا دیگر حنجره شجریان بهتر میتواند پاسخ بگوید).


*سوژه ذهنی قشنگی است ولی حیف که خطوط ذهنم سخت مشغولند. چشم امید بسته ام به فاصله قم تا هرات.

مادر- محقق

«مشکل بدتر از بد این که وقت تمام شده و من با این بچه جیغ جیغوی که دارم که هیچ کس نگه‌اش نمی‌داره  و الی ماشاالله که اذیت می‌کنه چی کار کنم ، همین دست و پا شکسته‌ها رو که نوشتم صبح ساعت 7ونیم تا نه که باباش هستند و اونم خوابه وقت داشتم برم حرم کتاب بگیرم بیام خونه بنویسم.»

-------------

الف: پایانی از گزارش کار یک مادر- محقق علاقمند و پرکار.

ب: مادر-پژوهشگرعزیز! دست و پاشکسته هایت را خواندم مثل همیشه عالی بود، الحق که به قول استاد به معنی حقیقی کلمه محققی قناتی هستی، خواندن کارهایت مرا به وجد می آورد.

ج: وقتی بابا و مامان هردو محقق اند بی انصافی نیست این تقسیم کاردربچه داری!؟