... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

برداشت آزاد

 داشتم میامدم کتابخانه صدای علی لهراسبی رو شنیدم که میگفت :

 

تورو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی !! 

 

چندین مصداق میتونه « توی » این شعر را معنی کنه ؟ 

مصداق یابی شو میذارم به عهده شما ( شاید اینجوری هم که شده هرمنوتیک و فهم کنم )   

یا علی

نظرات 2 + ارسال نظر
حسنا یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 16:50 http://danesh4000.blogfa.com

سلام بانو!!!
من مصداقی برای شعرتون ندارم...اون رو تو خاطرم هک کرده تب تلخ شیدایی...اویی که آغازمون از اونه و پایانمون هم به اون...

البته :
« عهد الست من ( هم ) همه باعشق شاه بود »

اما دریغ که حالا !

« دارم خو میکنم با این فراموشی و خاموشی »

نمی دانم چرا ؟

« میخوام عاشق بشم اما تب دنیا نمی زاره »
« سرراه بهشت من درخت سیب می کاره »

خدای من تو یگو :

«ازاینجا که من ایستادم چقدر تاآسمون راهه »

سبزه یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 21:14 http://www.yaghut.blogsky.com

سلام
ترو از خاطرم برده تب تلخ فراموشی
شاید اون فراموش شده من باشم برای من توی تمام دغدغه هام برای ساختن من
تااینجای زنده گی همه ی حرکبم توانا ساختن منم بوده ولی حالا که میبینم من رو یه جایی در گذشته جا گذاشتم و بدون او برای ساختنش اومدم.
الله یارتان باد

باید بگم :
برای منم بارها اتفاق افتاده که مسافت زیادی از زندگیمو بدون خودم طی کردم
اما یک نسیم
یک نفحه
یک دعای خیر مادر
یک دعای خیر اون پیرزن عصا بدستی که کمکش ....
یک «نه » ی بزرگ به اون « اخراجی ابدی »

گمشده مو بهم برگردانده

حق یارت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد