درشب بازار امشب فیش هایم
دراین دقایق خالی از دنیا
شاید نسیمی ازجنس حضور« اهالی دل »
مرا به حیات خلوت وجودم میخواند
اینجا بساط بیخودی ازجنس « اهالی گل » فراهم است
سر بر « منطق و معرفت غزالی » و با نوای نای حسام الدین سراج - اصل و نسبم را مرور میکنم ؛
آب بودم خاک بودم گل شدم عالمی گل کردم آخر دل شدم !!
من کیم ؟
دلی فرورفته در گل
یا گلی فرومانده از دل
لبریز غربتم
دلم پراز هوای دلتنگی است
چشم براه صاحبی از هندوستان
از سرزمین آباء و اجدادی اش تا پیغامی بیاورد
چیزی از جنس نقشه یک « نیستان »
طرح رهایی از تارهای این مفاهیم خشک که دربند پیله خردم ساخته
آخرین فیش امشب را وجودم تایپ میکند
آخرین فیش امشب درحجم این داکیومنت تنگ نمی گنجد
آخرین فیش امشب را به یاهو می سپارم
آخرین فیش امشب خلاصه این دل گل آلوده است ؛از قول حال بی حال آن :
« من دلتنگ وطنم هستم »
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از وطنم
سلام
دست میرزاد
من اولین باری هست که به وبلاگ قشنگ تون سر میزنم
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
خیلی زیبا بود
شاید چون خالصترین حسم را بر صفحه نت ریخته ام
ولی بهر حال
الحمد لله رب العالمین
آب بودم خاک بودم گل شدم عالمی گل کردم آخر دل شدم !!
چه حس شیرین و خوبی داشت خوندن این پست وقتی با خواندن شعر سراج کلی سرشار از حس نوستالوژیک می شی و خاطراتت زنده می شن
حس نوستالوژیک ؟؟
مفهوم مورد نظر درشبکه من موجود نیست
و باز سوالی تازه
و اینبار ذهن دردی تازه !!
اما ملالی نیست چراکه «گوگل » برقرار است
سلام
آمده ام تا که امتثال امر مولا کنم
آشوب ذهنی ام می آزاردم
هوای خانه که نه
در پی خلئی پنهانم
یا که جزیره ای خضرا مرا آرزوست
سکوتی در کما
ویا مرگی در وهم
تلاش مردم چشمم بی پاسخیست
چه بگویم
از حال که بگویم
که دردم بی دردیست...
از مجذوب تبریزی این نصیحت و بشنو عزیزم :
مرد را دردی اگر باشد خوش است !!
( حالا چون شمایید ؛ زن را دردی اگر باشد خوش است )
حیفم اومد نصیحت تبریزی را کامل منتقل نکنم :
یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا مشغول کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم
زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
من کیم؟!دیوانه ای عاقل نما
من کیم؟!بیگانهای درد آشنا
ساک تنهایی خود را بستته ام
راست می گویند من زخود هم خسته ام...
من غریبم بوی غربت می دهم...
اما غریبه نیستم٬غریبه نیستم...
تا حدودی درست آمدید
ولی
من خودرا گم کرده ام
گم شدن در گم شدن دین من است
نیستی درهستی آیین من است
حال من خود در نمی آید به نطق
شرح حالم اشک خونین من است
باید بگم
کیف کردم
دعا کنید ما هم به آیینی که وصفش را نمودید دراییم !
سلام بانو!
از این پست ها نگذارید...مجبور می شوم که بروم توی حس...و باز این روح سرکشم طغیان می کند...و باز دوشنبه های بی بارم فرا می رسند...و باز می روم پی همان خود غیر قابل پیش بینی ام...
نه دیکه عزیز خواهرم
ازاین حرفا نزنید اونوقت یکی ازراه میرسه و این مقولات و افیون معرفی میکنه !!
بیاد داشته باشید و داشته باشیم :
شیعه یعنی زاهد شب شیر روز
یادش بخیر آقاسی
برروحش صلوات
سلام
موسیقی هماهنگ با محتوا بسیار کار زیبای است
فقط یک نکته
یا تقطه
فکری به حال سیاهی کنید
ما در تاریکی می نشینیم و دوست داریم روشنای ببینیم
ممنونم که نظر من را تایید کردی.
علیک سلام
متشکرم
اما سیاهی خانه ما !
به حساب حسی زیبائی شناسانه معلول بگذارید ش
ولی بچشم
دراولین فرصت خانه روبی گرد سیاهی را خواهم شست .
حق یارتان
سلام خاله جون
دلم خیلی براتون تنگ شده
چرا نمی یاین خودتونم که دلتون برا دیارتون تنگ شده
تو دیار ما جاتون خیلی خالیه
راستی شما رو به پست مطلب جدید دعوت می کنم
منتظرم
و علیک سلام
عزیز خاله
جان خاله
دعوتت ر ا با فی الفور با کمال میل می پذیرم وهمین الان پست جدیدتو مرورمیکنم
نگارجان منم دلتنگ توام
خدا تو را برای خودش همیشه نگه دارد .
نسبم شاید برسد به گیاهی در هند
به سفالینه ای از خاک سیلک
نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد
اگه همین مقدار از شعر سهراب مد نظر شماست
باید عرض کنم
بله
وهمه این شاید ها امکان دارد
ولی
کندوکاو نسب ناسیونالیستی بیشتر مرا از وطنی که باز آرزویش را کرده ام دور میسازد
نسبی که همه کثرت ها را به وحدت میرساند
نسبی که خاک و خون را ازیاد میبرد
نسبی که برمعیار روابط بین الملل لاهوت شکل میگیرد
امیدوارم گذرتان به این پاسخ بیافتد
موفق
یه سلام داغ داغ از راه دور دور با دلی نزدیک نزدیک که خیلی برا خاله جونش تنگ شده به خاله جون خوب خودم.
خیلی وبلاگ جالبی دارید. تازه دیدمش. انشاالله از این به بعد زود زود ازتون سر می زنم. جوابمو بدید خوشحال میشم. مطالب وبلاگتون هم خیلی جالبه. خدا کنه خوب و سلامت و خوشحال باشیدو از این مطالب قشنگ قشنگ برامون بنویسین. راستی اگه منو نشناختین من ابجی بزرگه ام. نگار هم خوبه.
حرم رفتید مارو هم دعا کنین.
دوستدارتون....
سلام بر باران٬ شیمیدان خاله
خییییییییییلی خوشحال شدم اینجاملاقاتت کردم
ازابراز احساساتتم خیلی متشکرم
راستی به فیزیزیکدان خاله هم بگو سری ازاما بزند
قول میدم بهش بد نگذره
یه خورده هم از حال و هوای فیزیک نیوتن درآد و درفضای بی فرمول ما تنفس کند بدنیست
اما حرم !
برای همه تون مخصوصا رسیدنتون تا پله آخر نردبان علم و تخصص دعامیکنم
سلام لیلا جان
بیشتر مطالب وبلاگتان را خواندم
و کلی لذت بردم
من تازه شما را کشف کرده ام!
علیک سلام
خوشحالم که لذت بردید
ولی فکر کنم خیلی کشف مهمی نکردید آخه همچین مالی نیستم
سلام دوست عزیزم!
علیک سلام
دوست گرامیم