... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

و باز هم روی موج همایش :

 خانم دکتر علاسوند واثرات رسانه برخانواده وزن :

 

>> طول برنامه ها ی رسانه ای با معنویت درخانواده سازگاری ندارد . 

>>تکثر دررسانه به عنوان یک ارزش رسانه ای با دل وحدانی مغایرت دارد چراکه یکپارچگی وجودفرد و تمرکز معنوی اش را ازبین می برد مثلا درنماز . 

>> درپارادایم مدرنیته با اصول خاصی که برآن حاکم است از قبیل فردگرایی ٬‌آزادی لیبرالیستی و ... فن آوری رسانه ای فاقد جهت گیری معنوی است زیرا با همسانی که در افراد ایجاد میکند استقلال مذهبی افراد راازبین میبرد. 

 رسانه و کودک : 

مهمترین فاکتور زندگی کودکانه بازی است . نفس سرگرم کردن بچه ٬‌عقلانیت است چراکه پیشرفت حسی ٬‌هوشی و اجتماعی در او ایجاد میکند و باعث تخلیه هیجانی دراو میگردد . 

براین اساس : بچه های رشد نیافته تولید رسانه های جدیدند  .

رسانه و زنان : 

رسانه به تداوم نگرش جنسی به زنان دامن می زند . 

باعث کم اهمیت کردن دوشیزگی دردختران می گردد . 

عفت و عفیف بودن را بی معنی می داند . 

استانداردهای زیبایی را متحول میسازد : زنان کمتر درکاراکترهای عقلانی نمایش داده میشوند وبیشتر نقش های جنسی پیدامیکنند . 

 

یک کمی هم برداشت : 

این خانم دکتر سودانی که دراین دو روز مرتب نگاهش با نگاهم گره خورده ٬‌یک گلوله نمکه ٬  

ترکیبی از سیمای مادری و فرزانگی  و البته دستان و انگشتانی آغشته  با رنگ زنانه .

مادری و فرزانگی

قشنگ ترین عکسی که تا بحال اززن گرفته ام .

روایت یک همایش زنانه !

روایت همایش « زنان اندیشمند جهان اسلام » + برداشتها و یادداشتها : 

 

* وارد فضای بیکرانه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی که میشیم فضای سبز فوق العادش طبع شعری مون و به جوش میاره و مسیر حسینیه درلابلای چمن ها و دارو درختایی که هوشمونو به تصاحب درآوردند گم میشه   

نزدیکه یادمون بره برا چی آمده بودیم که راننده مسیرو رصد میکنه . 

به به   

فضای حسنیه پراز زنانگی است : لباسای رنگ ووارنگ ٬‌پرچم های رنگ و وارنگ ٬‌چهره های رنگ ووارنگ - سفید ٬‌سیاه ٬‌زرد -  ٬ شبکه های تلویزیونی و رادیویی رنگ و...( تکرار نمی کنم عصبانی نشید ) و.... 

* وای ٬‌خدای من ٬ اینهمه خانم دکتر (منظورم دکترای فلسفه ٬ تاریخ ٬‌ارتباطات ٬‌جامعه شناسی و کلا رشته های انسانی ) رو یکجا ندیده بودم : خانمهایی که مخاشون کارکنه بشه باهاشون گپ علمی زد بی آنکه هی مواظب باشی حریم محرم و نامحرم خش برنداره .  

همیشه عقده یک مباحثه علمی توپ با یک جمع زنانه به دلم مونده بود  

لطفا پیشداوری نکنید  

نه فمینیستم نه ضد مرد ونه ......... 

اینو به حساب یک سلیقه بگذارید که میخواد زنها رو تو موقعیت انسانی ببینه : علم  یک ارزش انسانی است  که درطول تاریخ ما زنها نصیبمون ازش رضایت بخش نبوده ! مقصر هرکی و هرچی بوده کاری ندارم  .

  

* حاشیه بسه ٬‌یک کم اصل مطلب : 

دکتر حداد عادل : 

تلویزیون سکوت خانواده رو ازبین برده است ٬‌ما به سر و صدای تلویزیون عادت کرده ایم و دنیای ساکت گذشته را ازیاد برده ایم همیشه درخانه دراتاق نشیمن یک کسی است که دائم حرف می زند و هیچوقت ساکت نمی شود . 

من همیشه وقتی درخانه تلویزیون روشنه به بچه ها میگم : 

تلویزیون شبیه اینست که از خانه ما به خانه همسایه سوراخ بزرگی باز شده باشد و ما مجبور باشیم دعوای همسایه را همیشه بشنویم . 

 

یک خبرخوش : 

شبکه جهانی زنان اندیشمندجهان اسلام به کمک آیسسکو راه افتاد یا راه می افتد ( خودتون ته توی قضیه رو دربیارید ) . 

* یک برداشت : 

در برو بیای خانم دکترای فرهیخته جهان اسلام احساسی قوی ٬برداشتی مات را درمن وضوح می بخشد : گویی گفتمان علمی زنان ایران فربه تر از سایر ممالک اسلامی است حتی از زنان مصری که تجربه مطالعات زنان ۱۵۰ ساله دارند !! 

.... بقیه برای پستی بعد و دیداری بعد . 

مرثیه ای برای مادری

( محصول تماشای مادرانه ای رقت بار که مساحت صبح تا حال مرا آشوب زده کرده است !!)

مادری از دوره گذار  ؛

مادری با لعاب صنعت مدرن ؛ 

مادری اش را با نفرت تمام بر دوش می کشد!  

فرزند٬  کودکی می پاشد٬ بر شانه ها ٬ آغوش و دامنی که طبیعت به او بخشیده است  

بر ته مانده مادری طبیعی  ؛

نقشی تحلیل یافته ٬‌آب شده و فرورفته در شیارهای از خودبیگانگی انسان معاصر  

دردآورترین دگردیسی یک هویت  

و باز کودک می پاشد  

انسان می پاشد 

انسانِ درون مایه اومانیسم می پاشد  

و من دراین تماشای اشک بار 

مرثیه مادری می خوانم  

اشک می ریزم  

و بزرگترین پارادوکس فرهنگ مدرن را نظاره میکنم ؛ 

« برای انسان ٬ علیه انسان »

اعتکاف p

این روزها فایل p گیج گیجم ساخته  

سرگیجه p  بهانه روستای کهک قم را درمن می سرآید  

قطعه ای اززمین خد ا که لطف آسمان را به دامن عقل صدرایی ریخت  

لب های خشکیده کنجکاوی ام را دخیل دو امام زاده کهک می نمایم : 

همانجا که گره های صدرایی یکی یکی با انگشتان توسل بازگردید , توشه سفرهای چهارگانه اش پس انداز گشت و تشکیک را به انتها رساند  .

الله اکبر , دو رکعت نماز نیاز  

الله اکبر , دو رکعت نماز نیاز فهم  

الله اکبر , دو رکعت نماز نیاز وجود , همان اگزستنس فلسفه های بودن  

 حالا دیگر بهتر از چندین واحد درسی , روش شناسی حکمت صدرایی را آموخته ام : 

معرفت جوششی است , باید دل را کند تا به گنج حقیقت رسید  .

با همسفرم نذر می کنیم ! 

نذر یک اعتکاف p   

کهک ..... 

شاید جبل النور .... 

تا مگر  درد حیرت دوا گردد و نوش داروی یقین  قبل از مرگ ایمان به دست آید . 

 بیا ساقی !

بده می می که تامی جان دهد مارا

یک مثنوی اززبان سکوت

 دیروز با دوستی هم کلام شدم که هیچ کلامی برایش نداشتم   

زبان سکوت باز کردم  

گفته ها گفتم مثنوی هفتاد من کاغذ !

  

فریاد که پایان من آغاز سکوت است            یعنی که ازل تا به ابد راز سکوت است  

رفتیم و رسیدیم به سرچشمه خورشید         آنجا که افق گستره باز سکوت است   

                                                                               نصرالله مردانی

  دکتر ابراهیمی دینانی :                

 «توجه کردن به راز سکوت و پی بردن به اهمیت آن بدون ظرافت فکر و لطافت اندیشه امکان پذیر نیست»  

 میشل فوکو :

«چرا آدمها احساس میکنند مجبور بسخن گفتن‌اند. سکوت میتواند شیوة بسیار جالبتری از ارتباط باشد.  

ما فرهنگ سکوت نداریم. 

به یونانیان و رومیان جوان یاد میدادند که در رویارویی با افراد مختلف شیوه‌های گوناگونی از سکوت را اختیار کنند. در آن دوران، سکوت نمایانگر شیوه‌ای کاملاً خاص از رابطه با دیگران بود. 

باعتقاد من، سکوت ارزش آنرا دارد که آموخته شود.  

من موافقِ گسترشِ سکوت بمنزلة منشی فرهنگی‌ام .»