... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

وقتی زن همسنگ حقیقت می شود !!

 

 لابلای قفسه ها کتاب « زن در تفکر نیچه » توجهمو جلب کرد ... می گن نیچه برخلاف فلسفه  سنتی ناچار از پرداختن به زن بوده ... حساس شدم چرا ؟  

بخوانید : 

« نیچه مرتبا خودِ زن را ٬همچون استعاره به کار میگیرد و او را سمبل و نماد انتزاعاتی غیر بشری همچون « حقیقت» « هنر» « زندگی » و« خرد»  میداند  .

زن همچون حقیقت  :

« آنکه دروغ  نمی تواند گفت از حقیقت بی خبر است» ( چنین گفت زرتشت )« پس آیا بهتر نیست دروغگو باشیم ؟ و زن نیز ؟ چراکه هنر بزرگ او دروغ گویی است و ازهمین رو ازازل چیزی غریب تر و دل آزارتر و دشمن خو تراز حقیقت برای زن نبوده است» ( فراسوی خیر و شر ) « دردروغ ما حقیقت را خواهیم یافت همچنانکه در زن نیز . »

مرد به زن احترام می گذارد چراکه او میتواند دروغ بگوید چراکه او حقیقت است « بیایید مامردان نیز اقرار کنیم که در ست همین هنر و همین غریزه را در زن دوست می داریم و ارج می نهیم» » ( همان )  ......

آزرم حقیقت را که درپشت راز و رمز و شک و دودلی پنهان است باید بازستود شاید حقیقت زنی باشد که حق دارد نخواهد اساس وجودش برملا شود .شاید نام ا و به قول یونانی ها « باوبو » است. 

 آه چقدر این یونانی ها زیستن را می دانستند !  

این نوع زیستن مستلزم عزم دلیرانه در سطح ماندن است به پرده حجاب و پوسته اکتفا کردن است و ظاهر را ستودن .. این یونانی ها به واسطه ژرف نگری مردمانی سطحی بودند ! 

 ..........

برخی شارحان آثار نیچه همچون ژاک دریدا و کلی الیور ٬ براین باورند که حقیقت همچون زن در نوشته های نیچه فقط یک تعبیر است و نه یک واقعیت عینی . انان با توجه به متنی که در خواست قدرت نیچه امده است ٬ چنین نتیجه می گیرند که : 

زن وجود ندارد ٬‌ همچنان که حقیقت وجود ندارد . » 

 

بله ...صحیح ...!!! 

ظاهرا ایشون چاه ای جز این نداشته که  برای نشان دادن پوچی و بی اعتباری حقیقت آبژکتیو و عینی ٬‌از زن به عنوان یک نماد متناسب یا تنها نمادی که میتونه نیستی رو نشون بده استفاده کنه ..!! 

بهر حال دستش درد نکنه .. لااقل پای زن و به مقولات علمی کشونده .. اینم یه نوع جرات میخواد .. 

ممنون میشم یکی بیاد و بگه درست فهمیدم یانه ؟؟ 

نظرات 2 + ارسال نظر
هیس پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:40 http://l-liss.blogsky.com

پست قبلی را دوست داشتم
این یکی را سکوت میکنم
سلام

مهران پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:18

برای درک بهتر رجوع شود به لاکان یا ژیژک . به نظرم تفسیر شما از این متن تفسیر سودمندی نبوده ( اگر چه میتونه درست باشه ) . لاکان ( امر خیالی . امر نمادین یا سمبولیک . امر واقعی ) راه گشاتر به نظر میاد .

تشکر از اظهرا نظرتون ولی خیلی متوجه نشدم ممنون میشم بیشتر توضیح بفرمایید !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد