درکتاب چیزها و واژگان فوکو می نویسد :
“روزی انسان، همچون نقشی بر شنهای ساحلی، از جهان محو میشود.”
کژفهمی این عبارت برای فوکو مشکلساز شد. برخی وی را متهم کردند که از انسانگرایی دور شده است.
بحثهای فوکو در مورد مرگ مولف، بهرغم جاذبه آن برای برخی نویسندگان و منتقدان ادبی، به معنای کم ارزشی فاعل شناسا و فردیت تعبیر شد. اما منظور فوکو از محو یا ناپدید شدن انسان چیست؟ در دیدگاه فوکویی، انسان امروزی آفریده علوم و دادههای مدرن است. پزشکی، جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و غیره، همه تعبیر و تعریفی از انسان دارند که تنها برای مدت زمانی مشخص معتبرند، هرگاه که تاریخ مصرف آنها به سر آید، باید به کنار نهاده شوند.
در درک فوکو از انسان و پدیدههای تاریخی، تعریفی واحد، ازلی و ابدی وجود ندارد. ساختارهای دانش در هر دورهی تاریخی، نشانگر وحدتی مقطعی است و نه همیشگی.
سلام
دیدگاه جالبی هست و قابل قبول و قابل تامل
سلام لیلا خانوم
با پست جدید منتظرم
سلام لیلا خانوم
با پست جدید منتظرت هستم
توحید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
سلام
در مورد فوکو چیزی نخوندم. مگر همین که شما نوشتید یا یه هم چین چیزاهایی تو یه جاهای دیگه!!!
پس نظری نمیتونم داشته باشم. چون حتی در موردش فکر هم نکردم. الان یک بار دیگه خوندم فقط میتونم موافق باشم که انسان تعریف ابدی و ازلی نداره. همین
اینکه یک تعریف نداره با این که ما نتونستیم بهش برسیم دو مقوله است به نظرم
حالا شما درباره اش فکر کنید شاید به نتایج جدید رسیدید