... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

عمق عرفه من !

خدایا !

حس تو داشتن این قد شیرینه

خودت و داشتن چه ...!؟

نظرات 2 + ارسال نظر
حسنا چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 http://danesh4000.blogfa.com

من اما دیروز..وقتی که مردم به نیاز بودند..خیابان های مشهد را گز می کردم..نمی دانم چه ام شده بود..ولی داشتم خفه می شدم از سنگینی بی انتهای فضا و از چیزی که من نداشتم..خدا گفتم و در راه، شکرش کردم برای همه ی نداشته هایم..برای همه ی نادانی هایم..و برای همه ی ان چیزهایی که می خواهم داشته باشم شان!و برای همه ی آن چیزهایی که نمی خواهم داشته باشم شان!

یه چیز بهت میگم به کسی نگو بین خودمون باشه حسنای گل !

درست تر تو بودی
درگیری وجودی اصله نه به رسم عادت معمول .....
قراره جان به حرکت بیاد نه زبان و پا و دست ...

حسنا پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:23 http://danesh4000.blogfa.com

خدا کند که جان به حرکت بیاید!

لب خموش و دل پرازاوازها !!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد