تردید ریشه در عقلانیت دارد کاری به حق و باطل ندارد.با خدا بخواهی عاقلانه برخورد کنی می شوی عین کوفه
کوفه اگه کوفه شد بخاطر این بود که عقلش چسبیده به زمین شهوت و شکم شد والا کیست که نداند حسین کجا و یزید کجا !؟ عقلانیت و بذاری کنار ٬ مرز حق وباطل درهم می تند !
امان از این پیامبر درونی که اگر پا از قلمرو خویش بیرون گذاشت دنیا را به آتش می کشد. پیامبران هرچه می کشیدند از دست فیلسوفها بود
پیامبران دنبال گوش جان می گردند و چه گوشی بهتراز گوش هوش فیلسوفان !! پیامبران دنبال دردمند می گردند و چه دردی ارزنده تراز درد فیلسوف !! پیامبران دنبال دستگیری از بیچاره گان هستند و چه بیچاره ای نیازمند تر از فیلسوف تا عمق جان فرورفته در صغری کبراهای مار پیچ !! پیامبران برای بلند کردن دستها به آسمان آمده اند و چه دستی بالاتراز دست نیایش فیلسوف !!
لیلای یقین! در پاسخ به سوالاتان باید گفت که هر دو می تواند مقدمه دیگری باشد. آنجا که تشخیص و انتخاب بین این و آن علی السویه باشد و منفعتی را برای ما جلب نکند منشاء خطای می تواند تردید باشد. اما آنجا که پای منافع به میان می آید و آنجا که دو سوی کفه انتخاب برابری نمی کند بازیگر اصلی میدان تردید نیست! و اغلب این منفعتها و خودخواهی ها هستند که منشاء خطای آدمی شده و راه را بر انتخاب صحیح و سعادت می بندد.
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد...
از نظرشما این و برداشت کردم که : درانتخاب علی السویه تردید میتواند منشا خطا باشد .
و به نظرمن در همچین موردی تردید زمانی میتونه منشا خطا بشه که سبب سکون شده باشد / سکون باطل است / پس تردید افریننده باطل شده !! خوب بود یک مورد پیداکردم که تردید علت باطل شده !! قشنگ بود
این هم تقدیم به لیلا که در میان تردید و انتخاب در گردش است:
ای برده به زلف کفر و دینم / وز غمزه نشسته در کمینم سرگشته و سوکوار از آنم / شوریده و خسته دل ازینم تا دایره وار کرد زلفت / بر نقطه‌ی خون نگر چنینم از بس که زنم دو دست بر سر / آید به فغان دو آستینم گه دست گشاده به آسمانم / گه روی نهاده بر زمینم با این همه جور کز تو دارم / بی نور رخت جهان نبینم بر باد مده مرا که ناگه / در تو رسد آه آتشینم عطار شدم ز بوی زلفت / ای زلف تو مشک راستینم
یا ایهاالذین آمنوا امنوا !!!! قابل تامله این ایه ...
بی نهایت سپاس همچین گزینشی رو تنها کسی میتونه داشته باشه که خودش هم عطارشده باشه یا گذرش به عطاری و عطار افتاده باشه ...
سلام بانو! حال و احوال نمی پرسی!! همین حالا رسما دعوت هستی خانه ی ما..هر وقت بیایی خوشحال می شوم.. و البته..مقاله ی زبان بسته خیلی وقت است آماده است..فقط زبانش بسته بود و حل شده بود در مقاله های دیگر دوستان!
حالا که نمیشه نصفه شبی کجا بیام فردا ظهر از کتابخونه یه راست پایه ام !! مقاله رو هم وقتی رویت شد باورمیکنیم
اینکه کوفه تردید کرد یا بی‌فایی یا نامردی، هیچ مستند تاریخی ندارد و بیشتر حرف مداحان و منبری‌های کم‌اطلاع از تاریخ است. از هزاران نفری که به امام نامه نوشته بودند عده اندکی بی وفایی کردند یا نامردی. اکثر مردم فریب خوردند. تبلیغات اموی‌ها به قدری بود که مطمئنا بسیاری از آنان که الان برای امام حسین عزادای می‌کنند اگر آن روز بودند در مقابل امام قرار می‌گرفتند. هیچ گاه تاریخ را از غیر زبان تارخ‌دانان باور نکنید. اینکه کوفه بی وفایی کرد مربوط به برخی سران قبایل بود که در هر شهر دیگری هم این مقدار ترسو وجود دارد اگر بیشتر نباشد. درباره قرار گرفتن کوفه در برابر امام(ع) نکات دیگری هم وجود دارد. اقای نجف‌آبادی در شهید جاوید و آقای شهیدی در کتاب "پس از پنجاه سال" به تفصیل درباره کوفه و مصائب مردم بیچاره آن سخن گفته‌اند
استاد گرامی استفاده کردم همینکه فریب خوردند ایا به این د لیل نبوده که در حقانیت امام تردید کردند یعنی یقین به حقانیت امام نداشتند ؟
تاریخ حسین و کوفه داشته دارد و خواهد داشت چه میدونی اون موقع کوفه بودی با تردیدت چه میکردی و یقین به چی حاصل میکردی الان هم به تردید و یقینت ایمان داری؟ همینجور که ما گذشتگان رو قضاوت میکنیم آیندگان ما رو قضاوت کنند!
از یقین هم بترس که دست و دلت رو آلوده میکنه
اگه یقین دست و دل الوده کنه هردومون تا حالا آلوده شدیم چه جورشم !!
اصلا همین توصیه ات یقینی است یا غیریقینی ؟ اگه یقین نداری چطور توصیه می کنی ؟ اگه یقین داری چرا توصیه میکنی نمی ترسی منم الوده بشم دوست گرامی !؟
اگه به ال حساسیت داشته باشید حتما به مانعش هم حساسیت دارید اخه ازیک نژادن منظورم اینه که مگه قابل جمع نیستند ؟ ببخشید باز از همون نژاد بکار بردم ... مگه باهم جمع نمیشن ؟
کوفه تردید نکرد. بی معرفتی کرد. نامردی کرد.
تردید اورا به بی معرفتی کشاند
خدا به داد ما برس !!
تردید ریشه در عقلانیت دارد کاری به حق و باطل ندارد.با خدا بخواهی عاقلانه برخورد کنی می شوی عین کوفه
کوفه اگه کوفه شد بخاطر این بود که عقلش چسبیده به زمین شهوت و شکم شد والا کیست که نداند حسین کجا و یزید کجا !؟
عقلانیت و بذاری کنار ٬ مرز حق وباطل درهم می تند !
امان از این پیامبر درونی که اگر پا از قلمرو خویش بیرون گذاشت دنیا را به آتش می کشد.
پیامبران هرچه می کشیدند از دست فیلسوفها بود
پیامبران دنبال گوش جان می گردند و چه گوشی بهتراز گوش هوش فیلسوفان !!
پیامبران دنبال دردمند می گردند و چه دردی ارزنده تراز درد فیلسوف !!
پیامبران دنبال دستگیری از بیچاره گان هستند و چه بیچاره ای نیازمند تر از فیلسوف تا عمق جان فرورفته در صغری کبراهای مار پیچ !!
پیامبران برای بلند کردن دستها به آسمان آمده اند و چه دستی بالاتراز دست نیایش فیلسوف !!
پیامبران اصلا برای ترحم بر فیلسوفها آمده اند !!
لیلای یقین!
در پاسخ به سوالاتان باید گفت که هر دو می تواند مقدمه دیگری باشد.
آنجا که تشخیص و انتخاب بین این و آن علی السویه باشد و منفعتی را برای ما جلب نکند منشاء خطای می تواند تردید باشد.
اما آنجا که پای منافع به میان می آید و آنجا که دو سوی کفه انتخاب برابری نمی کند بازیگر اصلی میدان تردید نیست! و اغلب این منفعتها و خودخواهی ها هستند که منشاء خطای آدمی شده و راه را بر انتخاب صحیح و سعادت می بندد.
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد...
از نظرشما این و برداشت کردم که :
درانتخاب علی السویه تردید میتواند منشا خطا باشد .
و به نظرمن در همچین موردی تردید زمانی میتونه منشا خطا بشه که سبب سکون شده باشد / سکون باطل است / پس تردید افریننده باطل شده !!
خوب بود
یک مورد پیداکردم که تردید علت باطل شده !!
قشنگ بود
این هم تقدیم به لیلا که در میان تردید و انتخاب در گردش است:
ای برده به زلف کفر و دینم / وز غمزه نشسته در کمینم
سرگشته و سوکوار از آنم / شوریده و خسته دل ازینم
تا دایره وار کرد زلفت / بر نقطه‌ی خون نگر چنینم
از بس که زنم دو دست بر سر / آید به فغان دو آستینم
گه دست گشاده به آسمانم / گه روی نهاده بر زمینم
با این همه جور کز تو دارم / بی نور رخت جهان نبینم
بر باد مده مرا که ناگه / در تو رسد آه آتشینم
عطار شدم ز بوی زلفت / ای زلف تو مشک راستینم
یا ایهاالذین آمنوا امنوا !!!!
قابل تامله این ایه ...
بی نهایت سپاس
همچین گزینشی رو تنها کسی میتونه داشته باشه که خودش هم عطارشده باشه یا گذرش به عطاری و عطار افتاده باشه ...
سلام لیلا جان ...ممنونم از لطفت ...
سبب تردید ، ناخالصی ست ...شاید !
اشکم و دراوردی فاطمه جون !!
سلام بانو!
حال و احوال نمی پرسی!!
همین حالا رسما دعوت هستی خانه ی ما..هر وقت بیایی خوشحال می شوم..
و البته..مقاله ی زبان بسته خیلی وقت است آماده است..فقط زبانش بسته بود و حل شده بود در مقاله های دیگر دوستان!
حالا که نمیشه نصفه شبی کجا بیام فردا ظهر از کتابخونه یه راست پایه ام !!
مقاله رو هم وقتی رویت شد باورمیکنیم
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
منم با فاطمه خانوم هم عقیدم.................
سلام برجناب توحید
کم پیدایید
اینکه کوفه تردید کرد یا بی‌فایی یا نامردی، هیچ مستند تاریخی ندارد و بیشتر حرف مداحان و منبری‌های کم‌اطلاع از تاریخ است. از هزاران نفری که به امام نامه نوشته بودند عده اندکی بی وفایی کردند یا نامردی. اکثر مردم فریب خوردند. تبلیغات اموی‌ها به قدری بود که مطمئنا بسیاری از آنان که الان برای امام حسین عزادای می‌کنند اگر آن روز بودند در مقابل امام قرار می‌گرفتند. هیچ گاه تاریخ را از غیر زبان تارخ‌دانان باور نکنید. اینکه کوفه بی وفایی کرد مربوط به برخی سران قبایل بود که در هر شهر دیگری هم این مقدار ترسو وجود دارد اگر بیشتر نباشد. درباره قرار گرفتن کوفه در برابر امام(ع) نکات دیگری هم وجود دارد. اقای نجف‌آبادی در شهید جاوید و آقای شهیدی در کتاب "پس از پنجاه سال" به تفصیل درباره کوفه و مصائب مردم بیچاره آن سخن گفته‌اند
استاد گرامی استفاده کردم
همینکه فریب خوردند ایا به این د لیل نبوده که در حقانیت امام تردید کردند یعنی یقین به حقانیت امام نداشتند ؟
نبینم اشکتو خواهر.........به روزم
اشک و جان دو رفیق همیشگی اند !
تاریخ حسین و کوفه داشته دارد و خواهد داشت
چه میدونی اون موقع کوفه بودی با تردیدت چه میکردی و یقین
به چی حاصل میکردی
الان هم به تردید و یقینت ایمان داری؟
همینجور که ما گذشتگان رو قضاوت میکنیم آیندگان ما رو قضاوت کنند!
از یقین هم بترس که دست و دلت رو آلوده میکنه
اگه یقین دست و دل الوده کنه هردومون تا حالا آلوده شدیم چه جورشم !!
اصلا همین توصیه ات یقینی است یا غیریقینی ؟
اگه یقین نداری چطور توصیه می کنی ؟
اگه یقین داری چرا توصیه میکنی نمی ترسی منم الوده بشم دوست گرامی !؟
دیگه این شد سفسطه که بانوی کوچک
با کلمات بازی بازی....
ترسم از آلوده بودنت هست نه آلوده شدنت
ترسم از آلوده بودنت هست نه آلوده شدنت
راستش باید اذعان کنم سوادم قد نمی ده این جمله رو بفهممم
؟!
فارسی سلیس: یعنی میترسم آلوده باشی الان هم نه اینکه بعد آلوده بشی
الودگی بده چه حالا چه بعدا چه همیشه
خدایا منو از الودگی حفظ فرما
خدارو چیکار داری خودت حفظ فرما
ابزاروشو قبلآ داده بهت
فرت و فرت خدایا بفرما D:
مانعه الجمعه ؟؟؟؟؟؟؟
فارسی بکار ببر
به ال حساسیت دارم!
اگه به ال حساسیت داشته باشید حتما به مانعش هم حساسیت دارید
اخه ازیک نژادن
منظورم اینه که مگه قابل جمع نیستند ؟
ببخشید باز از همون نژاد بکار بردم ... مگه باهم جمع نمیشن ؟
کاری به جمع و مانع شدنش ندارم بحث اون نیست
قرار نیست برای هر چیزی اظهار ضعف ورد زبون باشه
از دلایل عقب موندگی کشور و این قوم به اصطلاح مسلمون یکیش همین گفتارش و حواله کردن هر خبط و کاهلی به اون
تقدیرو تدبیر هردو !!
منظورم این نبود که خدا رو پستوی مجهولاتم قراردهم و همه کاستی و کم کاری ها و بی درایتی هامو به حساب او بگذارم
بحث سر توکل و استمداد ازوست که باید همیشه باشه