حسن مطلعی بر یک آغازنامه ...
من خواستارجام می ازدست دلبرم
این راز با که گویم و این غم کجابرم
گرازسبوی عشق دهد یارجرعه ای
مستانه جان زخرقه هستی درآورم
سلام وب بسیار جالبی دارید ناز قلمتون
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
عهدالست من همه باعشق شاه بود وزشاهراه عمر بدین عهد بگذرم
گرفتم ساغری از دست مستیتعالی لله چه دستی و چه مستیبتی چون تو کجا در پرده ماندمگر از دست چون تو بت پرستیخداقوت بانوی فلسفه
سلام لیلا جان خوبی؟به روزم...اگه حال و حوصله ی نوشته های منو داشتی...
با سلاماز آشنائی با وبتون خوشحالمخوشحالتر میشم یه ردی ازتون در وبم ببینممنتظر قدوم سبزتان هستم
سلام وب بسیار جالبی دارید ناز قلمتون
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
عهدالست من همه باعشق شاه بود
وزشاهراه عمر بدین عهد بگذرم
گرفتم ساغری از دست مستی
تعالی لله چه دستی و چه مستی
بتی چون تو کجا در پرده ماند
مگر از دست چون تو بت پرستی
خداقوت بانوی فلسفه
سلام لیلا جان خوبی؟
به روزم...اگه حال و حوصله ی نوشته های منو داشتی...
با سلام
از آشنائی با وبتون خوشحالم
خوشحالتر میشم یه ردی ازتون در وبم ببینم
منتظر قدوم سبزتان هستم