ظاهرا "صبر به صحرا فکنم" درسته دوستی داشتم که شجریانی بود میگفت چند ساله که نوار گنبد مینا از ضبط ماشین پدرم در نیامده
بادوست خداییش ادب شناسم راجع به این شعر بحث می کردم او برقاعده ادب صبر می خواند و من برقاعده .... خودم ٬ سر می خواندم ... بازم بنا برقاعده .. خودم « سر » نوشتم ...نمی دانم چرا؟!
گنبد مینا و چند سال ضبط یک ماشین ... شاید چند سال هم هارد موسیقیایی سیستم یک شوریده و بازشایدچند سال هم مموری یک نوکیا و هندزفری و گوشی بی هوش .. دوستتون رو می فهمم !!
به چند دلیل ناقابل "صبر" درسته. اولا چون خود شاعر اینطور گفته(نسخهبدل هم ندارد) ثانیا "سر" وزن مصرع را خراب میکند ثالثا شجریان هم "صبر" خوانده رابعا صبر به صحرا افکندن، ملتزما بر سر به صحرا گذاشتن دلالت میکند، خامسا "سر به صحرا افکندن" معنی نداره، سادسا با دین هم همین اجتهادات رو کردند که پدرش رو درآوردند
اولا : جهت تشکر دوما : به دلیل خامسا شما (دیپلم ادبیات نیمه جهشی ازاین خامسا ها باید درپی داشته باشه دیگه !! ) سوما : بخاطر گل روی جناب شاعرو نسخه اصلی اش چهارما : بخاطر سوزنوای شجریان پنجما :بخاطر اینکه ثابت کنم بااینکه برج بابل فروریخته همچنان حرف همدیگر را می شنویم و می فهمیم ....و ما تواناهستیم !!
و بااینکه همه مراد گوینده یا بهتره بگم نویسنده این مصرع سربه صحرا گذاشتن بوده و ازقضا ما قصده اش لم یقع شده این مصرع را تصحیح میکنم !!
یده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم جرعه جام بر این تخت روان افشانم غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
این طور خوبه چون غم کو تبسم مین چهبا رهنی دو ساحل یهان لوگ تذکره غم سن که هنسا کرتی هین یعنی بهتر است که صبر کنی و به کسی درد غم مگوی لبخندی چون بنی ادم می خندند با شنیدن غم ها
سلام
خسته نباشی
خوشحال میشم نظرتون در قالب نظر خصوصی درباره وبلاگ والضحی بشنوم
ممنون
یا علی
سلام
ظاهرا "صبر به صحرا فکنم" درسته
دوستی داشتم که شجریانی بود میگفت چند ساله که نوار گنبد مینا از ضبط ماشین پدرم در نیامده
بادوست خداییش ادب شناسم راجع به این شعر بحث می کردم او برقاعده ادب صبر می خواند و من برقاعده .... خودم ٬ سر می خواندم ...
بازم بنا برقاعده .. خودم « سر » نوشتم ...نمی دانم چرا؟!
گنبد مینا و چند سال ضبط یک ماشین ...
شاید چند سال هم هارد موسیقیایی سیستم یک شوریده
و بازشایدچند سال هم مموری یک نوکیا و هندزفری و گوشی بی هوش ..
دوستتون رو می فهمم !!
حالا چرا "سر" به صحرا فکنم؟
نمی دانم چرا !؟.....
اصلا شاید برای اینکه استاد بابایی بفرمایند :
« ظاهرا "صبر به صحرا فکنم" درسته »
و خواننده تشویق بشه گنبد مینا رو گیربیاره و بشنوه و ....
و شاید هم ..شاید هم بخاطر یک روز صحرایی !!
به چند دلیل ناقابل "صبر" درسته. اولا چون خود شاعر اینطور گفته(نسخهبدل هم ندارد) ثانیا "سر" وزن مصرع را خراب میکند ثالثا شجریان هم "صبر" خوانده رابعا صبر به صحرا افکندن، ملتزما بر سر به صحرا گذاشتن دلالت میکند، خامسا "سر به صحرا افکندن" معنی نداره، سادسا با دین هم همین اجتهادات رو کردند که پدرش رو درآوردند
اولا : جهت تشکر
دوما : به دلیل خامسا شما (دیپلم ادبیات نیمه جهشی ازاین خامسا ها باید درپی داشته باشه دیگه !! )
سوما : بخاطر گل روی جناب شاعرو نسخه اصلی اش
چهارما : بخاطر سوزنوای شجریان
پنجما :بخاطر اینکه ثابت کنم بااینکه برج بابل فروریخته همچنان حرف همدیگر را می شنویم و می فهمیم ....و ما تواناهستیم !!
و بااینکه همه مراد گوینده یا بهتره بگم نویسنده این مصرع سربه صحرا گذاشتن بوده و ازقضا ما قصده اش لم یقع شده
این مصرع را تصحیح میکنم !!
یده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
سلام!
سر بود یا صبر..هر چی بود ..دیروز به صحرا فکندی..من که هنوز بوی دود می دهم!
سلام رفیق
نظاره کن در دود ما !!
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ؟
چون کوی دوست هست ، به صحرا چه حاجت است؟
از اینجا که من ایستادم
چقدر تا اسمون راهه
کار خیلی خوبی میکنی....
وقت کردی پیش منم بیا ...
راستی سلام....
ره کویر ب پاهایم کنم آه ابر بارانی کشم
بمنم سر بزن خوشحال میشما یادت نره
سلاااااااااااام
این طور خوبه چون
غم کو تبسم مین چهبا رهنی دو ساحل
یهان لوگ تذکره غم سن که هنسا کرتی هین
یعنی
بهتر است که صبر کنی و به کسی درد غم مگوی
لبخندی چون بنی ادم می خندند با شنیدن غم ها
سلام بر خاله لیلا
بالاخره اومدم
دیر اومدنم کلی دلیل داشت
ولی اومدم
و خوشحالم که پایان نامه تونو تموم کردین
سلام برنگار خاله
خوش اومدی جونم صفا اوردی چه جور
منتظرم باشید