شاید برای یک فیلسوف شناخت حقیقت عالی ترین گمشده ای باشد که او را به آرامش برساند برای یک عارف و اهل سلوک معرفت الله و تجلی حقیقت در آیینه دل برای یک ریاضی دان حل یک مساله ریاضی برای یک فوتبالیش کسب جام قهرمانی و برای یک سیاستمدار!!!!!!!!
برای یافتن سوال شما ابتدا باید به این سوال مهم جواب داد که: ما در کدام جهان زندگی می کنیم؟
جهان هر انسانی حدود گمشده او را نیز معین می سازد...
نمی دونم آیا باز هم می توانم چنین حکم کنم که: بزرگی هر انسان به اندازه بزرگی آن چیزی است که وی را بی تاب خود کرده است!...
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب ...
هرآدمی عالمی داره یه نشونه ی مرز عالم آدما حجم تاب و بی تابی هاشونه !!
این شعر زیبا که این روزها مدام زمزمه اش می کنم تقدیم به فیلسوف بانوی گرامی که این روزها بی تاب شده است:
پایـیز آمـد، در میان درختی، لانه کرده کبــوتر، از تراوش باران میگریزد...
خورشـید از غـم، با تمام غرورش پشت ابر سیاهی، عاشقــانه به گریه می نشیند...
من با قلبی، به سپیدی روز، با امید بهاران، می روم به گلستان هـمچو عطــر اقاقی، لا به لای درختان می نشینم... باشد روزی، به ندای بهـاران، روی دامن صحـرا، لاله روید...
شعـر هستی، بر لبانم جـاری، پر توانم آری، می روم در کــوه و دشت و صحرا...
ره پیمای قله ها هستم من، راه خود در طـوفان، در کنار یاران می نوردم...
در کوهستان، یا کویر تشنه، یا که در جنگلها، رهنوردی شاد و پر امیدم ...
دارم امید که دهـد، سختی کوهستان، بر روان و جانم، پاکی این کوه و دشت و صحرا...
باشد روزی برسد، شعــر هستی بر لب، جان نهـاده بر کف، راه انسانها را در نوردم...
شـعر هستی، بودن و کوشیدن، رفــتن و پیوستن، از کژی بگسستن، جان فدا کردن در راه حق است...
منم یه آدمم مثل همه!
چیز عجیبی نیستم!
نمی دونم...؟!
سلام
خسته نباشید
او کسی نیست و چیزی نیست
اصلا ماهیت است
او هست و بقیه نتیستند
وجود است و دیگر هیچ
یا حسین
عنقاشکارکس نشود دام بازگیر !!
این تلاش است که ما را بی تاب می کند
اگه تلاش تمام میشه که دیگه
بی تابی هم تمام میشه
و این تلاش جز
هستی لافانی و وجود حقیقی نیست
دعا جون سلام
موافقم باهات یه جورایی
؟
پس
بزن قدش
از باب «من عرف نفسه عرف ربه» بهتر است بیشتر به چیستی و کیستی خودمان فکر کنیم.
من کیم !؟
من کیم موجی ز دریا خاسته
قالبی افزوده، روحی کاسته
عاجزی ٬محوی ٬عجولی، جاهلی
مضطری، ماتی، فضولی، کاهلی
شاید برای یک فیلسوف شناخت حقیقت عالی ترین گمشده ای باشد که او را به آرامش برساند
برای یک عارف و اهل سلوک معرفت الله و تجلی حقیقت در آیینه دل
برای یک ریاضی دان حل یک مساله ریاضی
برای یک فوتبالیش کسب جام قهرمانی
و برای یک سیاستمدار!!!!!!!!
برای یافتن سوال شما ابتدا باید به این سوال مهم جواب داد که:
ما در کدام جهان زندگی می کنیم؟
جهان هر انسانی حدود گمشده او را نیز معین می سازد...
نمی دونم آیا باز هم می توانم چنین حکم کنم که:
بزرگی هر انسان به اندازه بزرگی آن چیزی است که وی را بی تاب خود کرده است!...
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب ...
هرآدمی عالمی داره
یه نشونه ی مرز عالم آدما حجم تاب و بی تابی هاشونه !!
این شعر زیبا که این روزها مدام زمزمه اش می کنم تقدیم به فیلسوف بانوی گرامی که این روزها بی تاب شده است:
پایـیز آمـد،
در میان درختی،
لانه کرده کبــوتر،
از تراوش باران
میگریزد...
خورشـید از غـم،
با تمام غرورش
پشت ابر سیاهی،
عاشقــانه به گریه
می نشیند...
من با قلبی،
به سپیدی روز،
با امید بهاران،
می روم به گلستان
هـمچو عطــر اقاقی،
لا به لای درختان
می نشینم...
باشد روزی،
به ندای بهـاران،
روی دامن صحـرا،
لاله روید...
شعـر هستی،
بر لبانم جـاری،
پر توانم آری،
می روم در کــوه
و دشت و صحرا...
ره پیمای
قله ها هستم من،
راه خود در طـوفان،
در کنار یاران
می نوردم...
در کوهستان،
یا کویر تشنه،
یا که در جنگلها،
رهنوردی شاد و
پر امیدم ...
دارم امید
که دهـد،
سختی کوهستان،
بر روان و جانم،
پاکی این کوه
و دشت و صحرا...
باشد روزی
برسد،
شعــر هستی بر لب،
جان نهـاده بر کف،
راه انسانها را
در نوردم...
شـعر هستی،
بودن و کوشیدن،
رفــتن و پیوستن،
از کژی بگسستن،
جان فدا کردن در
راه حق است...
من رانی فقد رئا الحق..او جلوه ایست از جمال حق
این همه عکس ومی نقش ونگارین که نمود/یک فروغ رخ ساقی س که در جام افتاد
خوف بوددوست دارم لینکت کنم خبر بده به چه اسمی.اگه دوست داشتی منو خیانت لینک کن مرسی http://khianat2.blogsky.com