... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

آه

 خودت و سانسورکن .. گفته باشم هرخودی جایی و هر بی خودی مکانی دارد !!  وای به حالت دلم وای به حالت ! حالا دیگه توهم جوزده شدی و روی پای خودت  می ایستی , به کی بگم خسته شدم ازدست روشنفکر بازیهات , پیشنهاد میکنم نظامها رو یک بار دیگه  مرورکنی , خوب بخون , فکر کنم هنوز که هنوز است تفکیک قوا نظریه رایجه ...اصلا میدونی هرچه میکشم از دست این حقوق طبیعیه ! ..جو زدت کرده حسابی  !! ..  باورش نکن ..مگه نشنیدی استاد میگفت قالبها رفتنی اند ... گفته باشم , یکبار, اون آخر خط , دیدی، خطای یک خط خطا بودی چه جورشم  ... چی دارم میگم ...این صفحه شطرنج هم  عجب حرفی میزنه ...آنارشیسم باور !!

خدایا، خدایا!!  به دادم برس

کاش زندگی هم مثل قصه ها٬ امکان  فلش بک داشت ,شک ندارم  شیرجه میزدی  به عمق بی خبری کودکانه , به طعم  خنده های بی خیالی ,به رنگ گریه های علاج پذیر, به جمع اسباب بازی های رنگ و وارنگت, ولو علی بازهم مث همیشه کنایه بارونت  کنه.

اونوقت، درعمق بچگیها,  به رسم بچگیها , بازهم غرق ساختن تصویر انتهای جهان میشدی ،  تصاویری رو که به زحمت ساخته بودیشون , ازذهنت  سرمی خوردند و ازلبه دنیای کوچیک و بی رمقت  یکی یکی می افتادند و می شکستند و حرص تو درمی آوردند , وتوبازپا تو محکم میزدی به زمین و با یک جیغ بلند، دوباره مث یه تیکه سنگ بی حرکت، در خیالاتت می خشکیدی ... درست مث حالا ولی نه ، حالا... حالا دیگه باید روی پاهای خودت بایستی ...آره جونم .. این داد و فریاد و کلافگی های ممتد، میراث آباء اجدادی توست ...اصلا تا آه و ناله ای نباشه مگه از سبک شدن هم خبری هست !؟....  

نظرات 2 + ارسال نظر
بیم موج سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:55 http://bimemoj.blogfa.com

سلام بر بانوی حیران و بی تاب!
بی شک آرامشی که بدنبال آنی نه در گذشته که در حال و آینده باید جستجو نمود...
چرا که دیگر آرامش فرو ریخته دوران کودکی به برکت زلزله فهم و آگاهی با بازگشت به خانه ویرانی در پشت سر محقق نگردد. آرامش مطلوب با عبور از تردیدها و تعالی وجود آدمی بدست خواهد آمد.

به سروده حضرت روح الله:

آن شب که همه میکده ها باز شوند
یاران خرابات هم آواز شوند
فارغ ز رقیب و در کنار محبوب
طومار فراق بسته همساز شوند

به امید آن روز که ما نیز در آن حلقه رندان خرابات به آرامش رسیم...

سلام

عمو عباس چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:37

سلام . ما دعا گوییم.

سپاسگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد