امروز سخن اون عارف شرقی مدام درگوشم می پیچید که گفته است :
شبیه ترین چیزها به خدا دو چیزاند؛ سکوت و آرامش
خیلی سعی کردم بفهمم او به چه درکی از « سکوت » رسیده بوده که خدا رو شبیه به این حقیقت کرده است
آیا چون سکوت با نوعی خفا همراهه ؟
آیا چون سکوت حس و دریافتی است بی مرز؟
آیا چون سکوت جان رو به نجوا میخواند ؟
آیا چون سکوت فکر رو به پرواز درمیاره ؟
آیا چون سکوت پرازفریاده ؟
آیا چون سکوت محوت میکنه درخویش ؟
شما چیفکر میکنید ؟
سکوت محوت می کنه در جها ن دیگه
سکوت وجود را به معراج ببره
سکوت مردگی نه .سکوت معرفت
سلام
سکوت... راستی سلام
علیک سلام
با سلام و تبریکات فراوان جهت دفاعیات شما در محفل علم و دانشگاه امیدوارم موفق بشوید که هستید.
ان شاالله که با کسب مدارج بالاتر وبلاگ فقیرانه ما را از یاد نبرید
ممنونم خدانگهدار
سلام
لطف دارید
سکوت آخر حقیقت گقتگو است
به هوس راست نیاید به تمنا نشود که در این ره بسی خون جگر باید خورد تازه دارم می فهمم شاعر چی میگه خوشا به حال کسی که وقتی خون جگر میخوره میتونه سکوت هم بکنه نه مثل من بد بخت که با سر صدا مثلا خون جگر میخورم...... ببخشید سلام یادم رفت سلاااااااااام
سلام بر ماه بانوی فلسفه
طبق آنچه در نگاههای هرمنوتیک مرگ مولف گفته میشه بنظر من
همان تعبیر - راز - و رازآلودگی بیشتر مناسب تعبیر سکوت برای خداوند باشد.
هر چند این تعبیر بیشتر برداشتی عرفانی آن هم از نوع بودایی آن است که به واقع به وجود وجودی به نام خداوند اعتقاد نداره و کمال مطلق را در رسیدن به نیروانا که ویژگی اصلی آن - سکوت و آرامش- است می بیند.
لذا اصلا قابل مقایسه با تعابیر رفیع عرفان اسلامی و مکتب محی الدین عربی و غزالی و ملاصدرا و امام سجاد و علی بن امیرالمومنین نیست.
بنظر من برای شناخت خداوند و صفات او متون اسلامی بسیار راهگشاتر است و عمیق تر. لذا بهتر است که مخاطبینتان را به توجه و تامل در این تعابیر سوق دهد.
به عنوان مثال تعبیر زیبا و بسیار متعالی سوره نور آیه 35 که تامل در آن آدمی را به وجد می آورد:
الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فیها مصباح المصباح فی زجاجة الزجاجة کانها کوکب دری یوقد من شجرة مبرکة زیتونة لاشرقیة ولا غربیة یکاد زیتها یضیء ولو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس والله بکل شیء علیم
این تعبیر کجا و شبیه دانستن خداوند با مفاهیم سکوت و آرامش که کامل قیاسی پایین به بالا و انسانی است کجا!
همچنین مراجعه کنید به نهج البلاغه و کتاب عظیم الشان صحیفه سجادیه
و ادعیه و مناجات های وارده همچون مناجات شعبانیه، دعای کمیل، جوشن کبیر، دعای عرفه و ...
ارادتمندیم !
سلام
تشکر از دقت و تامل تان
در سکوت همه چیز هست و هیچ چیزنیست
در سکوت تو هم کل هستی و هم جز
هم ماده ایی هم معنا
هم وجودی هم عدم...
من همیشه عاشق سکوت بودم چه جمله قشنگی از این عارف نقل کردی خیلی لذت بخش و نسیم آفرین بود
سکوت و سکوت و بازهم سکوت ...
با سلام!
تمامی صوری که آورده اید وجهی دارد. من یک وجه شبیه دیگر به ذهنم میرسد و آن مشابهت سکوت با «بیرنگی» است. در عرفان ما نیز گاهی موجودات به رنگ تشبیه شده. مولانا میفرماید: چونک بیرنگی اسیر رنگ شد. موسیی با موسیی در جنگ شد. در طبیعت دو چیزی که نشان از بی رنگی دارد و گاهی خداوند را به آن مانند کرده اند؛ «نور» و «آب» است. موفق باشید
سلام
زاویه نگاهتون جالب بود استفاده کردم
موفق باشید
با سلام مجدد!
ببخشید نامم را فراموش کرده بودم و دوست ندارم بدون نام پیام بگذارم.
باسلام
تشکر ازلطف استاد بزرگوارم
آدم میاد تو وبلاگت جوگیر میشه لفظ عامیانش یادش میره
من جزو این اساتید نیستم بهتره یادم بمونه
ولی فکر کنم خدا زیاد نوشیده به قول ما کله پا شده خوابش برده
امیدوارم زودتر بیدار شه یه نگاه بندازه به این وادی که خیلی ها نمایندش شدن!
پروردگار مست که مست از شراب شد .....
دراینکه انسان نمایندگی انحصاری خدا در روی زمین رو داره شک روامدار !
اصلا خودش این نمایندگی رو داده تقصیر بشر نیست اگه احساس نمایندگی بهش دست میده !!
منظورم اون نمایندگی نبود شما هم خوب فهمیدی، کوچه علی چپ نزن بانو تو دیار ما تهش بن بست
واقعا نفهمیدم
هر وقت بخوای میفهمی
منتها فلسفه و دانشگاه و کتاب تنها جوابشو بهت نمیده
من هم نمیتونم ...
والله چی بگم ؟