... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

کوه و عود !

جمکران : 

هوا در ذائقه حسناگرم و شیرین٬ درذائقه من اما شور و شورانگیز  !! 

 

کفش ها مانع پروازاحساسن٬ بگذاربا همه توان این وادی رو لمس کنیم . 

مقصد همه مسجد است .. 

به هوای  این حال قسم حس نشستنمون نیست ٬ چهارگوشه اینجا لطیفه ... نازه ...باید غوطه ورشد ... 

الله اکبر.. زیرنورماه ٬  دورکعت نماز برسجاده زمین عجب حالی میده ! 

 

سمت قبله !؟ اینما تولوا فثم وجه الله ...  

اینجا همش تبسم خدا موج میزنه ... 

اون گوشه ها حال دل : جذر و مدی  

حال سر: سودایی  

دل جاریه ٬ سرگیرداده به یک علامت سوال ٬ آخرسرهم دل رو متقاعد به تقاعد میکنه ... بیا رفیق بنشینیم و خاکی برسرسربزنیم ...   

موج مسجددرامواج این سرپریشون گم می شه .. اون طرف بچه هاتسبیح تعبد می چرخانند ٬ این طرف درگیرنق نق های سریم .   

نیمه شب کوه : 

ای سور ما  

ای نور ما  

ای دولت منصورما  

جوشی بنه درشورما  

تامی شود انگورما  

نسیم کوه که برسرت بارید سنگینی یک فصل هیاهو رو با خودش می شوره و می بره ٬ درفضا حل میشی ٬ طعمی نو و بی همانند رو می چشی ...  

وای خداجونم عجب صفایی داره این بالا !! 

حرم : 

گوشه ای خلوت ٬ گاهی برای درخود ریختن ... وای خدای من عجب بی حال میخونه این پدربزرگ مداح برای این مادربزرگهای چله نشین این کنج دنج ...  

دلم به حال دلم سوخت !  

وقتی خلوتم ذوب شد ... 

به زحمت بسیارازجمع و جماعت کناره میگیری ٬‌کنجی می یابی برای درخود جاری شدن که زاویه های محیط تحلیلت میبرن ٬‌تیکه تیکه می شی ٬‌تابخود بیای و جمع شی جماعت برسرت خراب میشن ... وای وای وای ... بازم بودن بی خود !! 

نظرات 9 + ارسال نظر
....... شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 20:57

روزی شخصی می گفت :خدایی که من برای خودم درست کردمام چنین است و چنان!!!
دلم به حالش سوخت که بیچاره لااقل دروغ زن نبود
اعرفوا الله بالله
رضوان خدا به روحش آنکه گفت:
دل بر دلدار شد جان بر جانانه رفت
گفتیم می خواهیم گفتند :بخواهد
ذلک بان الله هوالحق و ان ما یدعون من دونه هوالباطل ای معدوم و فی الحقیقه "لیس"
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله نجابت رو . رضوان خدا به روح شریفش می فرمود:
غیر او "لیس"

حسنا یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:42

چرا تحریف می کنی خواهر؟؟؟ هوا نرم و شیرین بود!
این برو بچ هم که خوب ضد حال زدند!

ببشخید


تابوده چنین بوده تاهست چنین خواهد بود

بیم موج دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:30 http://bimemoj.blogfa.com

سلام بر ماه بانوی عزیز!

در کار خوب رویان یکدم خطا نباشد!

سرم اینقدر شلوغ بوده که نتونم عرض ارادتی به محضرتان داشته باشم
و همچنین التماس دعایی و آرزوی قبولی زیارت
ممنون که به یاد من هستید و برایم دعا می کنید حتی اگر حسنی هم در کنارتان باشد!؟
(واقعا این حسنی یکجورایی تبدیل به هوو شده ها!!!!)
البته این شلوغی سر بدان معنا نیست که خاطرتان را فراموش کرده باشم که همیشه در یادم هستید ولیکن امکان ابراز ارادت متاسفانه نبود!

و عذرخواهی به خاطر آنکه هنوز به سوالتان پاسخ نداده ام که در اسرع وقت و در اولین فراغت این کار را خواهم کرد انشاالله

* * *
این اشاره زیبا همه تقدیم به لیلی:

بازآی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شبهای فراقم بینی
نی‌نی‌ غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی؟!

هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بی رحم تو بیزارتر است
بگذاشتیم غم تو مگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است

بر من در وصل بسته می‌دارد دوست
دل را به عطا شکسته می‌دارد دوست
زین پس منو دل‌شکستگی بر در اوست
چون دوست دل شکسته می‌دارد دوست

عمو عباس دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:28

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من

به درون کعبه رفتم به حرم رهم ندادند ....!!

فاطمه***محکم دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 18:18 http://mohkam.blogfa.com

سلام لیلا جان ...
قبول باشد ...


جای من خالی ....[چشمک]

سلام عزیز
یادت با هام بود

..... طلبه حوزه شهید محمد حسین نجابت ر سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:37

ذهن صاف و بی غش رو هر کجا یافتی زهی سعادت
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت نصیب شود زهی توفیق
مقام امن حرم حضرت رضا ع .می بیغش معرفت و علمی که در پیاله قلب صادقه.رفیق شفیق صاحب آن قلبه
از سایت استاد کاکایی با وب شما و اندرونی آشنا شدم .
اندیشه شما روشن است روشناییش بیش ان شاالله

خوش اومدید

خسروی سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 18:12

سلام..زیارت قبول

سلام

سبزه سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 21:18

چرا فقط خودتی؟
چرا خدای شما دوتا یه کاره است؟

معصومه چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:46

سلام خیلی لحظات خوشی بود یادش بخیر من که جسمم اون بالا نبودولی حسرت میخوردم که مراتا اینجااورده اند ولی اون بالاچرا راهم نمی دهند؟

سلام
نشناختمت معصومه جون

فکرکنم معصومه اخرین کوه و عودمون باشی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد