... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

حس نوشتنم مرده ... 

نمی دونم مردم یا دارم می میرم !؟

نظرات 11 + ارسال نظر
مسیر عشق یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:16 http://koraim.blogfa.com

سلام
لیلا خانم همیشه کوتاه مینویسی
نمیدانم ظاهر جمله ات را بگیرم یا باطنش را
کمکم کن تا بدونم چطور مطالبت را بخونم تا خوب پیامتو بگیرم

مست یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:05

همون که گفتمه ;)

واگن۵ دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 http://vagon5.blogfa.com

(لطفا محرمانه. فقط برای دلتنگی هایتان نوشتم)
من خسته‌ام، تو خسته‌ای آیا شبیه من؟
یک شاعر شکسته‌ی تنها شبیه من
حتی خودم شنیده‌ام از این کلاغ‌ها
در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من
امروز دل نبند به مردم که می‌شود
این‌گونه روزگار تو ـ فردا ـ شبیه من
ای هم‌قفس بخوان که زِ سوز تو روشن است
خواهی گذشت روزی از این‌جا شبیه من
از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود
مانند مردم است دلت یا شبیه من
من زنده‌ام به شایعه‌ها اعتنا نکن
در شهر کشته‌اند کسی را شبیه من

خسروی دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:23

سلام..
با آرزوی صحت و مزید عزت؛ روز مادر بر مادر مکرمه تان مبارک و شاد باش

سلام
تشکر

دعا دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:42 http://maader.blogfa.com

همین که حس می کنی حس نوشتنت مرده
علامت زندگی ات است
برای نوشتن معنای قشنگ در قالب سیاهی الفاظ

سبزه سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:54

سلام
چه مرده ی با حالی

سلام

عمو عباس سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:03

زن بودن مبارکتان باد

سلام استاد
سپاسگذارم

ننویسنده سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:44

خب ننویس و منتظر باش تا حس نوشتن برگرده. بزرگترین نویسندگان هم گاهی ماه ها یا سالها اشتهای نوشتن‌شان کور میشد و این همه آه و ناله راه نمی‌انداختند.

خوبه یک خط ناله سردادم !!

ببخشید رو اعصاب محترم راه رفتم ظاهرا.

حسنای عزیزت سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:45

مرده هم مرده های قدیم! مستقیم می رفتند بهشت..خودت بگو: کجا ببرمت؟

جنات تجری من تحتهالانهار ببر تا شاید حس نوشتنم زنده بشه !

میتونی !؟

حسنای عزیزت چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:12

آره.چرا که نه،البته دم در چک می کنند ببینند که آوای شجریان داریم یانه..برگشتنی هم که مثل همیشه از اتوبوس جا می مانیم و تو ی بر بیابون تنها!

خدا ازدهنت بشنونه
راستی من بهشت رو با دوست دوس دارم !!

سبزه چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:16

چه پر توقع تشریف دارین
جنات تجری محاله
اونم کسایی که فلسفه خوندن
اصلا شدنی نیست
فیلسوفا که بهشت ندارن
یا اگه دارن
کلیه ذهنیه دیدنی نیست که
عالم ذهن هم که برهوته کویر سخت خشنه
لطیف نیست حسو نمیشناسه
عاشق شو
آخه عاشقا خوب مینویسن
چون با دل سرو کار دارن با حس سر و کار دارن
مادر شو مادرا عاشقن کاری به بهشت و جهنم ندارن
مادرا حسین میسازن مادرا یزید میسازن
مادرا عاشقن کاری به بهشت و جهنم ندارن
کاری به خدا و قانوناش ندارن
مادرا درد میکشن شیر میدن آخر عمری هم همشونو فراموش میکنن
یکی میگفت مادر بزرگم سالای آخر عمری دیگه کسیو نمیشناخت
حتی جلوی پدر و عموی من هم حجاب میگرفت پسراش نا هحرم شده بودن خودش بود و خدای خودش نماز می خوند همین

بیشتراز مادرشدن بچه شدنو دوست دارم سبزه جون !


بعدشم به جای خدا نشین سبزه خانم ازکجا میدونی فیلسوفا با بهشت بیگانه اند ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد