... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

هوای وطن

من مرغ لاهوتی بودم  

دیدی که ناسوتی شدم   

دامش ندیدم ناگهان  

دروی گرفتار آمدم

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

خیلی قبل ترازاینکه قیصری بخونم٬ فصوص ورق بزنم و قوس صعود و نزول رو به هزار زور و جون کندن به عقلم بسپرم٬ مختاباد و آوای حزینش حس نزول رو چنان درتاروپودم  دمیده بود که ناله مولانا یک لحظه هم هوش و خاطرمو رها نمیکرد ....  

 میتونم بگم نفیرنیستانی مولانا بود که اونو دروجودم هک کرد و اشتهای شمس رو درمن برانگیخت  ... 

ازاون روز تا حالا همش خواب شمس می بینم که طلوع میکنه و همه لایه هارو نورانی و روشن می سازه ٬ نور می بخشه و نور می پراکنه و لبریز از یقین می سازدم .  

دیشب که ازمیان فایل های متعدد صوتی به تمنای وصال مختاباد برخورد کردم باز حسابی هوایی شدم ... 

آنجا روم آنجا روم ٬ بالابدم بالا روم  

بازم رها بازم رها ٬ اینجا به زنهار آمدم  

مارابه چشم سر مبین ٬ مارا به چشم سر ببین   

آنجا بیا مارا ببین کاینجا سبک بار آمدم  

 

نظرات 9 + ارسال نظر
ابوطالب مظفری پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:56

با سلام و احترام! اما چرا حس نزول؟

سلام استاد گرامی



حس فرود امدن دراین غریبستان !!

مسیر عشق پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:00 http://koraim.blogfa.com

سلام
بعضی شعرها وحرفها چنبین وجود انسان را سیراب میکنه که انسان در این سیرابی تشنگی تازه ای می یابد
چون با فطرت انسان سازگاری دارد
ممنون از مطلبتون

سلام
خواهش

... پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:42

الصمت شعارالاولیاء
سکوتش نه از باب تعبد است
می فهمد که:من از هزار جهت نسبت به محبوب خود احتیاج و انس ذاتی دارم
طوبی لمن فی العشق قد سبقا
سخن مدعی ارزش نداره تا مادامی که مدعی شناخته
سکوتم به از قول نا حق
آقو می فرماد:کیف اصبر الی فراقک؟
خوشا وجدی که از حق نازل آیو
چرا؟چون ممکنه وجد در اثر علم شخص نباشه بلکه از ناحیه نفس فریبکار باشه
این مسئله قطعیه با قدم خویش آدم به قاف سعادت نمیرسه
فلسفی از عقل خویشش مست مست
به خبر از عقل کل است و الست
ذره ای رو سوی کل می کن تو هی.....

فهمیدم و نفهمیدم !

حسنای عزیزت جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:53

خدایا بر زندگی ما شمس بتابان!

الهی امین

قاصدک شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 http://agh12.blogfa.com

سلام...
خوبی؟

سلام
شکر
متشکرم

یک دوست شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:04

سلام واقعا درست گفتی

سلام

ابوطالب مظفری شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:26

سلام!
هدفم از پرسش این بود که موسیقی شما را در مسیر قوس صعود می‌اندازد یا قوس نزول؟ هبوط را بیادتان می‌اندازد یا..؟

سلام بر استادگرامی !

موسیقی میتونه تجربه عروج روح از غربتکده دنیا رو برای انسان ممکن بسازه مخصوصا اگه باشعرچون مولانایی درآمیزه که مدام اشتهای شمس رو درتو برمی انگیزه !

احساس میکنم موسیقی که تلخی هبوط رو به کام جان بچشانه به همون میزان شوق صعود و پرواز رو درانسان می افرینه !
گویی دراعماق خاک٬ افلاک برات تجلی می یابه .

بسیارعلاقمندم نظرشمارو دراین باره بدونم .

.... شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:20

یعنی توحید او جل جلاله رفیعتر از آنست که در دست وهم و خیال و عقل شخص بیافتد
هنگامی که از خویش رفتی به حق پیوستی
مسلم بدانم که وجد و حالی خوبه که از ناحیه او باشه نه آنکه من با وهم خودم وجد بسازم
"هر جا طلب دیدم و هر زمان که انس دیدم در همه مقصود تو بودی .به عینه یافتم که مقصود هر قصد کننده ای تویی هر چند نداند "
خدایا از فهم و علم و محبتی که در این ماه شریف به اولیائت می دهی به ما هم نیز بده
وگر گویی :کو قابلیت؟می گوییم :بده!
آتش جان آنگاه فرو نشیند که در وصل تو قرار یابد چه گویم؟:هیچ
خدا شما و دوستت رو خیر بده.اتش شوق او از کلام پیداست

باران پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:24

حس لطیفی رو زیر کلمات و الفاظ مبهم پنهان کردن واقعا هنر میخاد...فکر میکنم کمی ساده تر سخن بگویید ...

بزرگوار اگه حسی هست و سخنی خودش میاد دست کسی نیست که ساده یا سختش کنه !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد