... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

زمان درنگاه فرهنگ

نمی دونم چرا ذهنم این چند روزه زوم کرده رو مقوله زمان ... خدا بخیر بگذرونه ! 

درهمین گیرو دار ( امیدوارم درست نوشته باشم ) به گفته پرفسور تام ولف برخورد کردم که بنظرم خیلی عمیق بود .... 

زمان درنگاه فرهنگها متفاوت دیده میشه ؛بطوری که فرهنگهای رو به جلو و پویا تمرکز به حال و آینده دارند به عبارت دیگر :  

اولا : آینده را بوجود می آورند.  

ثانیا : برای دستیابی به اهداف تلاش می کنند . 

برعکس٬ فرهنگهای ایستا و مخالف پیشرفت تمرکز اساسی شون برگذشته و حال است یا به عبارتی :  

اولا : آینده را می پذیرند.

ثانیا : معتقد به سرنوشت اند .  

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

آقا این حرف٬ خیلی حرفه هاااااا  

 به حرف آسونه٬ درعمل تابخوایم رگه های سرنوشت گرایی و برخورد های انفعالی رو درخودمون نابود کنیم کلی کار میخواد !!  

نظرات 7 + ارسال نظر
حسنا یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:12

سلام!
فکر نمی کنید که نوع اول بودن، بر می گردد به مدل خاصی از تفسیر متون و اصطلاحات دینی، - عموما اصطلاحات اخلاقی- که پر از ابهام اند اینقدر مبهم که حتی این امکان وجو.د دارد که در یک گفتگو تا حد مشترک لفظی بین دو طرف گفتمان پیش روند!!و نیاز دارند که یک بار هم که شده برای خودمان حلاجی شوند؟؟

سلام حسناجون
نمی دونم
فقط میدونم خیلی هم تقدیرگرایی جلو حرکت پویایی رو می گیره

بیم موج یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 http://bimemoj.blogfa.com

یعنی شما به سرنوشت اعتقاد ندارید!؟

دقیقا نمی تونم بگم به چی اعتقاد دارم
ولی می دونم به چی اعتقاد ندارم :
اینکه آزادی اراده و دست خود بشر درساخت آینده کوتاه بشه با این توجیه که سرنوشت ما ازقبل رقم خورده و همین سبب شه به انفعال دربرابر وقایع و وضعیت موجود کشیده بشیم .

حالا اینکه سرنوشت درنظر شما چیست یا درنظر پرفسور تام ولف نمی دونم . خوشحال میشم نظرتون رو بدونم .

سبزه یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:47

سلام
اینجا که میام اونجا که باشین
وای زنده میشم دلم میخواد باشین
حرف بزنین حرف بزنین و من بشنفم بشنفم بشنفم
زندگی یعنی فکر کنکاش کنکاش
و فکر یعنی عشق زندگی زندگی

سلام سبزه جون


خوشحال میشم از اومدنت عزیز خیلللللللللی

... یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:28

ففروا الی الله

... یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:33

در دفتری چیزهایی نوشته ام .گفته اند :به آب بشوی
دلم نمیاد

چرا ؟

ثق سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:00

اغفقفففففففففففففففففففففففففففففففففففف۹

بله !!!!!!!!

خسروی سه‌شنبه 7 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:39

هر وقت آمدیم درگیر شدیم..باران اندیشه هایت امان نمی دهد

شرمنده !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد