این چند کلمه من را یاد ورد زبان عمویم انداخت نمی دانم شاعرش کیست؟ ولی عموی نازنینم همیشه می گویید: گفت با مجنون شبی لیلی به راز کای به عشق من ز عقل افتاده باز تا توانی با خرد بیگانه باش عقل را غارت کن و دیوانه باش زانک اگر تو عاقل آیی سوی من زخم بسیاری خوری در کوی من لیک اگر دیوانه آیی در شمار هیچ کس را با تو نبود هیچ کار
من نمی دانم این چه قسمتیست که هر وقت آمدیم به وب شما یا یه کسی برویمان خندید و یا شتر مرغی سیخ زل زد به چشمانمان گویی که وارد حریم او شدیم و کلی از روی ماهش خجالت کشیدیم..
والله خودمم موندم این جناب شترمرغ رو چه چیزی جذب کرده که ازسردر خانه ما تکون نمی خوره ولی خب ازبعضی صحنه های دیگه مثلا عکس انسانهای عجیب الخلقه که بهتره !!
این چند کلمه من را یاد ورد زبان عمویم انداخت
نمی دانم شاعرش کیست؟
ولی عموی نازنینم
همیشه می گویید:
گفت با مجنون شبی لیلی به راز
کای به عشق من ز عقل افتاده باز
تا توانی با خرد بیگانه باش
عقل را غارت کن و دیوانه باش
زانک اگر تو عاقل آیی سوی من
زخم بسیاری خوری در کوی من
لیک اگر دیوانه آیی در شمار
هیچ کس را با تو نبود هیچ کار
....................................................................................
خانم معلم این لینک و نگاه کن که کلاه بر سر مبار ک در موقع امتحان نرود.
ضمنا هیچ ارتباطی بین فامیلی من و شعار بالای این سایت نیست /
همه لینک زیر را کپی کن به همراه قسمت فارسی نویسش/
http://www.atynews.com/fa/news/50503/عکساین-جوری-تقلب-می-کنند!
تشکر
فکر میکنم کلن نیازمند کسب تجربه تو این زمینه هستم
سلام گلم
پستت جالب بودند....
آپم بدو بیا...
نظر یادت نره.......
یا حق
اینهم یک شعر عجیب و غریب تقدیم به ماه بانو
اگر من ترک ارباب وفا کردم پشیمانم
اگر اینگونه بـا ساقی جفـا کردم پشیمانم
من از عمـری کـه بـا زاهــد فنــا کردم
من از جوری که در راه خدا کردم پشیمانم
من امشب گوشه میخانـه می مـانم
کـــه داد از سـاغـــر و پیـمانــه بستــانـم
بــه هـر جـا پـا گـذارم کینـــه هـا بینم
هــزاران چهــره در آئینـــه هـــا بینـــم
چه جایی خوش تر از میخانه بگـزینم
مــن اینجـــا مـــست و حیــــرانــــم
من امشب گوشه میخانـه می مـانم
کــه داد از سـاغـر و پیـمانـه بستــانـم
در اینجـــا هـر کـه در دل بـــاوری دارد
در اینجـا هـر غمــــی خنیــــاگـری دارد
کـه در میخانه حتی دشمنت بـا خود
به جـای دشنــه دستــش ساغـری دارد
من امشب گوشه میخانـه می مـانم
کـــه داد از سـاغـــر و پیـمانــه بستــانـم
در اینجا جز به کوی یار راهی نیست
در اینجـا جــز مهیـن دلدار شاهـی نیست
در اینجا پادشاه عـاشقان ساقیست
که او هم گاه گاهی هست گاهی نیست
به نام عشق میخوانم
من امشب گوشه میخانه می مانم
تشکر
پروردگار مست که مست ازشراب شد
کار ازهمان دقیقه اول خراب شد
مطمئنی تا به حال دیوانه نشده ای؟؟
نه رفیق
با این شعر یاد ، بهشت اون دفعه افتادم رفیق!! تاب بازی و کیف !
اینبار بهشت با طعم قیصر رو تجربه می کنیم رفیق
پایه ای ؟!
شاید گاهی دیوانگی خوب باشد!
سلام مخصوص(و نه از نوع سانویچ مخصوص)که کباب سلطانی مخصوص و یا حتی بالاتر منو به امیر حسین خان برسانید..
بزرگوارید شما
ظاهرا کباب سلطانی خیلی دوست دارید .
مگر حادثه ای در راه است...
انتظارش هست !
سلام
وبلاگت حال و هوای خوبی دارد.
موفق باشی
من نمی دانم این چه قسمتیست که هر وقت آمدیم به وب شما یا یه کسی برویمان خندید و یا شتر مرغی سیخ زل زد به چشمانمان گویی که وارد حریم او شدیم و کلی از روی ماهش خجالت کشیدیم..
والله خودمم موندم این جناب شترمرغ رو چه چیزی جذب کرده که ازسردر خانه ما تکون نمی خوره
ولی خب ازبعضی صحنه های دیگه مثلا عکس انسانهای عجیب الخلقه که بهتره !!
سلام
سلام دعا جان
امیدوارم به سلامت رسیده باشی و تعطیلات درکنار خانواده محترم خوش بگذره حسابی
نسبت شتر مرغ با لیلا: شتر مرغ بیچاره همچون لیلا دچار بحران هویت شده و نمی داند که شتر است یا مرغ!!
نه باباااااااا
عجب تحلیل آب داری !!