... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

ماجرای هم اتاقی ...

هم اتاقیم در خوابگاه مدتی میشد خواب نداشت نه میذاشت ما بخوابیم نه خودش می خوابید٬ تامی خوابید آجیرخطرش همه رو ازقعر خواب درمیاورد و منو از اعماق فایل پی فقیدم ٬‌یادش بخیر بعضی وقتا ضربان قلب همه رو تامرز توقف کامل دچار نوسان می کرد ... القصه تاجایی که دکتر روانشناس و روانپزشک و متخصص اعصاب می شناختیم ومی شناختن دوستمونو بردیم ولی فایده ای نکرد که نکرد ....  

بیچاره سمیعه٬ اون شب که از روتختش درطبقه دوم شیرجه زده بود تو اتاق و هی می نالید هیچکی نگفت چته ؟ .. چی شده ؟ هیچ کدوم سراز خواب درنیاوردیم ببینیم بنده خدا چرا اینقدر می ناله چون  فکر میکردیم دوست به قول دوست دیگه مون جن زده ما داره با اجنه مراوده می نماید ... تئوری که همیشه بهش می خندیدیم و باورش نداشتیم.  

 

اما بشنوید ادامه ماجرا رو : 

امروز داخل باکس یاهوی خودم یه نامه از زهرا دریافت کردم که انقلاب کپرنیکی درمن ایجاد کرده٬‌دوست ما ازروی خنده و شوخی یکی ازهمین روزهای گذشته به پیشنهاد پیرزن محله شون رای موافق میده و دست دردست همسایه راهی منزل طالع بین شهر میشه٬‌چی شنیده و چی دیده بماند... همین مقدار مارا بس که زهرا به توصیه طالع بین شهر آیات ابطال سحر رو میخونه و خوب میشه آخه بقول کارشناس مربوطه اجنه تو این مدت باهاش پیمان رفاقت بسته بودن . ... جل الخالق !!!...  

حالا دیگه زهرا بدون هیچ گونه جیغ ودادی میخوابه٬ راحت راحت ٬به اعتراف خود خودش ....   

بااجازه تون جهت دفع ضررمحتمل اصلا درباب این موجودات شریف و بزرگوار اظهار نظر نمیکنم ...

نظرات 13 + ارسال نظر
ملیکا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:50 http://melijoojoo74.blogsky.com

سلام لیلا خانوم
وبه زیبایی دارین
به وبه منم سر بزنین فک کنم خوشتون بیاد
اگه موافق به تبادل لینک بودین خبرم کنین
موفق باشین.

سلام

duaa سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:26

maajray haai utaaqet hanooz yaadet ast
yani khwabgah ru framosh nakrdi????

duaa سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:29

yaadet ast ye roz waqti shuma khaili terseedi ba toon guftem k jin wajood darand baawar na kardi

جن را باور داشتم اینکه جن منو ترسونده باشه باورنداشتم دعاجون

حسنا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:40

وای از روزی که لیلا بره تو خط اجنه!! بیچاره اجنه ها کجا بروند؟؟

هرجا میخوان برن جز پیش من !

طاعون چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:50 http://taoon.blogfa.com/

سلام

خدارو شکر که زهرا خانم راحت شد.
مواظب خودت باش یوقت دیدی حالا که زهرا رو ول کردیم بیاییم سراغ تو. ها!!!!!!!!!!!!

سلام

خوش میان

طاعون چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:52 http://taoon.blogfa.com/

سلام ای انسان!

ماه رمضون شما هم مبارک باشه.
واقعا احساس و قلم زیبایی داری . کامنتی که واسم گذاشتی ماه بود.
خوندنی بود.
این آهنگی رو هم که گذاشتی آی عالیه.

رمضانی شوید

سلام

مسیر عشق چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:21 http://koraim.blogfa.com

سلام
همه چیز در عالم تاثیر ویژه خودش را دارد
جن هم موجودی است چون ما وزنده است وزندگی میکند
اما طالع بینی بتواند کاری بکند این قابل قبول نیست
بله احتمال سحر است که باطل میشود
خدا به همه ما عنایتش را شامل کند تا راه را قم نکنیم
حسنا خانم
کامنت زیبایی نوشته

سلام


حالا که کرده ! منظورم اینه که راه نشون داده !!
امین

رفیقم همیشه نوشته هاش زیباست

واگن5 پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:45

و منو از اعماق فایل پی فقیدم
.
.
.
.
فکر کنم غلط تایپیه چون خیلی زور زدم ولی نفهمیدم یعنی چی

حکایت فایل پی یا p حکایت پوشه ای است که یک سال منو درخودش هضم کرد منظورم دم و دستگاه پایان نامه است که خداروشکر تموم شده الان و میشه گفت فقیده دیگه . برروحش صلوات

وصال پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:22


شمع بود، اما کوچک بود. نور هم داشت اما کم بود.
شمعی که کوچک بود و کم، برای سوختن پروانه بس بود.
مردم گفتند: شمع عشق است و پروانه عاشق.
و زمین پر از شمع و پروانه شد.
پروانه ها سوختند و شمع ها تمام شدند.
خدا گفت: شمعی باید دور، شمعی که نسوزد، شمعی که بماند.
پروانه ای که به شمع نزدیک می سوزد، عاشق نیست.
شب بود، خدا شمع روشن کرد.
شمع خدا ماه بود. شمع خدا دور بود.
شمع خدا پروانه می خواست. لیلی، پروانه اش شد.
بال پروانه های کوچک زود می سوزد، زیرا شمع ها، زیادی نزدیکند.
بال لیلی هرگز نمی سوزد. لیلی پروانه شمع خداست.
شمع خدا ماه است. ماه روشن است؛ اما نمی سوزد.
لیلی تا ابد زیر خنکای شمع خدا می رقصد.

این هم تقدیم به خاله لیلای گرامی.

خیلی قشنگ بود
متشکرم بسیار

حسنا جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:37

یه دعایی به جون فایل پی من هم بکن!! بدجوری به من علاقه داره رفیق! ازم جدا نمی شه! فکر کنم، تا آخرین روزها مقاومت کنه!

ای خدا کی بلاخره نوبت من میرسه حسنا رو بابت شیرینی پایان نامه بکشونم کوه خضر!!

لول جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:36

آقا یا خانم duaa لهجت تو حلقم

بله !!!!!!!!!!!

خواب نما جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:38

مادر بزرگ میگفت:قصه های ترسناک برای شما نیست

برای غول هاست که بترسند و به خواب شما نیایند

.
.
.
برای دوستتون قصه بگید
قصه های ترسناک
قصه سجده به انسان

خداهمه مارو ازشر جن و انس نجات بده !

... جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:35

گفته ام : گر من چنانم که زبانم می گوید پیامبرم!!!
یعنی به یقین اعتقاد ما در مرحله تصدیق است و تعبد به بیان دیگر تحقیقی و یافته شده نیست چه اگر یافته شده بود انگاه نزدیک بود که بیامبر باشیم
....................
نجف رفتم بهشتش یافتم .توفیقی دگر بار خدا دهد
....................
عاقل به قوانین خرد راه تو بوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید

زیارت قبول

التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد