قدیما هروقت یکی می نالید: «زدست دیده ودل هردو فریاد/که هرچه دیده بیند دل کند یاد»، همش ذهنم طرف خوشیهایی می رفت که دلو اسیرخودشون می کنن، دیگه نمی دونستم چشم و کلن قوه ادراک، تیغ دو لبه است و به همون نسبت که میتونه نوش آور باشه، نیش آفرین هم هست، آی ... امان از بودن!!، هرچقدر بیشتر می بینی، بیشتر می خونی، بیشترمی شنوی، غمهات چاق ترمی شن و زخمهات فراختر و عمیق تر، انگاردانائی باهمه لذتی که بهمراه داره روی دیگرسکه رنجه، چی میشه کرد، ازقدیم گفتند : «هرکه بامش بیش برفش بیشتر».
خدایا !! چشمهامو می بندم حس خفگی بهم دست میده، بازمی کنم می سوزم، تو بگو چیکارکنم ؟
--------------------------------------------
دو روزه یه شاگرد کوچولوی ناز و بغایت مودب٬ با بند و بساط ریاضی اش٬ دم دراتاقم سبزمیشه٬بعد کلی احساس ابرازات٬ بایاد خانم معلم کلاس دومم چندکلامی ریاضی درس میدم٬به خودم امیدوارشدم آخه اولش که اومد میتونست عدد ۱۲۴۰۰۰ (!)رو بخونه ولی الان بعد دوروز فک زدن من٬ دیگه نمی تونه... با بابا قرارگذاشتم فیزیکو رها کنه کمی روش تدریس ریاضی بهم درس بده که آبروم جلو این شاگردبانو٬ نره.
علیک السلام
مرد را دردی اگر باشدخوش است
درد بیدردی علاجش آتش است...
سلام
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سلام
خدا صبرت بده با این مدل شاگردا.
سلام
شاگرد به این نازی و شیرین زبونی جای شکر داره نه صبر.
باورکنید
داستان ما داستان همان کودک ناز و به غایت مودب است که هنگام کودکی صافی دل بودیم و حقیقت در آیینه سینه ما بی آن که بدانیم منعکس می شد. اما از روزی که به دنبال حقیقت در کتاب یونان و اشراق فلوطین گشتیم حقیقت ساده و ابتدایی کودکانه را نیز فراموش کردیم.
لیلای گرامی در شبهای قدر عموی پیر پندار خود را از دعای خیر فراموش نفرمایید.
سلام برعموی بسیارگرامی
خوشحالم کردید
بچه ها رو خیلی دوست دارم شاید چون بچگی ام دیری است خفه شده است زیربارکتاب یونان و اشراق فلوطین
دعاگویم دعاگویم باشید