... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

باز باران!

فصلهای اشک٬‌دلهاجاری می شوند. 

اشک برواقعه٬ طبیعی است٬‌اشک بر اشک اما چرا ؟! 

حس می کنم بزرگترین جفای ما در حق بزرگان دین٬‌ فروکاستن شخصیت جامع الاطرافشان٬ درحدمظلومانی است که گویی تنها رسالتشان٬‌بارانی کردن دلهای ارادتمندان است وبس !!

نظرات 5 + ارسال نظر
حسنا چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:50

ای ول رفیق!رفتی سر بزرگان دین، گفته باشم ها..خطر دارد از اشک گفتن!

من همش تو این وادی ام

طلبه ضد چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:46 http://talabe7.blogfa.com

جفای بعدی هم این میتواند باشد که این حیثیت را ازشان بگیریم و باز فقط یک بعد برایشان نگه داریم!!

بله !!

طاعون پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 http://taoon.blogfa.com/

سلام

بزرگان دین رسالتهای ریز و درشتی بر دوش ما هیچان گذاشتند.
آیت الله سید محمدحسن الهی طباطبایی برادر بزرگ علامه طباطبایی که به گفته بسیاری از بزرگان دین و علما از لحاظ قدر و مرتبه بالاتر از علامه بود . میگوید: خدمت آقا امام زمان عج رسیدم ایشان فرمودند اگر مشکلی دارید خدا را به ریزه‌خواران سفره ما قسم دهید.
با اینکه میدانستم منظورش چیست پرسیدم. آقا منظورتان از ریزه خواران سفره‌ات کیانند؟ آقا فرمودند: همین طلبه‌ها.
گفتم آقا شما از طلبه‌ها راضی هستید؟ ایشان سرش را پایین انداخت و اندکی تأمل کرد و گفت: ما غیر از اینها کسی را نداریم.
خدایا آقا چقدر تنهاست و چقدر غمگین است و ما چقدر شادیم و بی‌غم!!!!

سلام
کجا شادیم !؟

حسنا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:02

برای ریختن اشک هم به جاذبه نیاز د اریم!! بدون جاذبه، در یک خلا هستیم و سرگردان!.بدون هیچ شناختی..حتی از خود.

من که ندانستم منظورت چیه حسناجون !

حسنا پنج‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 16:01

یک خط به پست جاذبه ام اضافه کردم با الهام از اشک تو!!

راحت باش رفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد