... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

شنیدن

«مدرنیته با انسان محوری Humanism  روی صحنه آمد. انسان محوری می گوید که فرد انسان و صرفا نفس او مهم است نه حقیقت و نه مصلحت او و نه حتی جامعه. وقتی نفس انسان مهم شد دیگر «شنیدن» تعطیل می شود. چون شنیدن وقتی اهمیت دارد که بخواهی چیزی از حقیقت بدانی اما حقیقت زیر سایه humanism برابر می شود با هرچه خواستی ؛یعنی اگر خواستی می پذیری که جیزی حقیقت باشد یا نه. در humanism اصلا حقیقت مطرح نیست و ارزش هرچیز با نفس انسانی تعیین می شود .

دراین فضا «شنیدن» کشک و زرشک است و اصلا اهمیتی ندارد مگر برای سرگرمی یا تایید حرف خود یعنی اگر حرفی را درفضای humanism می شنوند ازآن جهت است که تاییدی برسخن خود پیداکنند نه انکه چیزی بیاموزند یا پنجره ای به حقیقت باز کنند. دراین فضا یعنی فضای مدرن طبیعیست که کسی به دنبال شنیدن سخن دیگری نباشد تاوقتی که حقیقت ارج و منزلتی پیدانکند کسی گوش شنوا نخواهد داشت و نخواهد دید.نتیجه آنکه اگرکسی خواست درعالم مدرن سهیم شود دیگر اورا به گفتگوی آزاد و آزاد اندیشی نسبیتی نیست و هرکس صرفا گوش بردهان خود دارد« .

 

پ.ن: نیازداشتم حواسمو پرت کنم،چسبیدم به تابلوهایی که پرحرف و حدیث جورواجوربودند.خوندم و خوندم و خوندم،  ازمیون همه شون این یکی توجهمو دزدید واسه همین عکسشو گرفتم و عین عبارت رو اینجا آوردم.از ظهر تاحالا این سوژه چسبیده به ذهنمو ول کن نیست  .

  پ. ن: دارم به این فکر می کنم درخارج از این فضای به اصطلاح مدرن، چقدرشنیدن وجود داره؟ به عبارت دیگه ما معتقدان باورمند چقدر اهل گفتگو هستیم، اصلا وقتی باور به مذهبی داری که دیگران ندارند نوبت به گفتگو می رسه؟ بد نیست اینطوربگم: باورمندان برای دفاع ازباورخود ونفی باورطرف مقابل سرمیزمذاکره و بحث می نشینند یا برای درک وتشخیص حقیقت؟ یادمه غزالی خورده می گرفت برکلامیون که به جای حقیقت، مثل پاسبانان طریق، دنبال حراست از کاروانیان اند و برای همین راه، اونها رو از مقصود بازمیداره..


نظرات 17 + ارسال نظر
کائنات دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:35

سلام . من از پی نوشت شما بیشتر استفاده کردم . کاش درباره اومانیسم بیشتر فکر کنیم. حسنات و سیئات آن خیلی بیشتر از این حرف ها است . اما به واقع گوش انسانی که جر خودش جاذبه دیگری او را گیج نکرده شنوا تر است؟ یا گوش آدمی که از هر سو هزار کشش جانش را به بند کشیده و برای دیدن و شنیدن احکامی را باید رعایت کند؟
من فقط طرح سوال کردم . خودم هم جوابش را نمی دانم. سوال من از همان نوع زرشک های نیمه فلسفی بود.

سلام
درخصوص سوال شمافکرکنم خیلی باهم فرقی ندارن بلاخره بند بنده دیگه.

طاعون دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:47

سلام
کیف میکنم وقتی نوشته‌هاتو می‌خونم. دختر تو محشری!!!

بابایی دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:58

سلام. گمان نکنم زیر این آسمان کبود یکی از طرفداران اومانیسم رو پیدا کرد که این اومانیسم را اینطور تعریف کرده باشد که در آن تابلو آمده است. این تعریف مثل این می‌ماند کسی مخالف اسلام باشد و بگوید اسلام کشتن مخالف. اینطور نیست. نه اومانیسم آن است و نه اسلام این.

سلام
اینکه انسان امروزی ازکشف حقیقت ناامیدشده وبیشتردنبال چگونگیهاست امرپذیرفته شده ای ااست ایا همین واقعیت به حق یاناحق بنوعی چنان نتیجه ای رانخواهدداشت‏?‏

حسنا دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:16

برای شناخت و ترسیم و و ضوح چیزی که انسان می خواهد نیاز به شنیدن هست..آدم مدرن اتفاقا بیشتر تیازمند شنیدن است..چون بر خلاف ظاهر انسا گرایی و فردگرایی، که به نظر ما در تقابل با اجتماع و هویت اجتماعی است..آدم های مدرن آدم های اجتماعی اندو همین یعنی یک عالمه شنیدن های مختلف و نه فقط برای تایید نظر خود..در کنار این میل به کمال رو هم اگر در نظر بگیریم، آدم مدرن هم می خواهد به کمال برسد..همین و همه ی امور مبهم دیگر آدم را وادار به شنیدم می کند..

حسناجان ایانمیتوان درجواب شماگفت انسان مدرن دردرون این فضاکه اصالت رابه اومیدهد تن به قرارداداجتماعی داده تامنافع بیشرش تامین شود که اگراینرابپذیریم فرض جایگزین برای این قراردادمنتفی نیست چراکه ابزاراست نه حقیقت‏?‏

حسنا سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:58

یک اعتراف: اومانیسم اولیه را که می خواندم خیلی ازش خوشم اومد..انگار گمشده ی دنیای ماست!

ثانویه اش چی‏?‏‏

برداشت متفاوت سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 http://rohollahyari.blogfa.com

۱- ابتدا باید ثابت کرد حقیقت یک امر مطلق است یا نسبی
۲- اومانیسم به جنبه های تعالی انسانی هم توجه دارد و محدود کردن اومانیسم به نفس و چیزایی که امروزه مد شده است یک خیانت بزرگ در حق آن است.
۳- غرب از تئوکراسی به دموکراسی رسیده است ( اولین آموزه دموکراسی اومانیسم است ولی نه آن اعتباری که شما به آن داده اید ) در حالی که مسلمانان از دموکراسی خود را به چاله تئوکراسی می اندازند که کاری بس اشتباه است.
۴- تعریف اومانیسم مهم نیست نتیجه اش مهم است. اگر اسلام را همان چیزی بدانیم که اکنون در جامعه می بینیم آنوقت شما به عنوان یک شخص ملهد از اسلام چه تعریفی را اعتبار خود می کنید.

من هیچ اعتباری به آن ندادم، صرفا نقل قول کردم.
اگر به عنوان شخص ملحد به جامعه اسلامی امروز نگاه کنم سعی میکنم نیمه خالی و پرلیوان رو باهم ببینم باوجود همه نارسایی ها و کاستی هایی که مسلمین دارند حسناتی هم دارند که دیگرجوامع ندارند. (این چیزیه که انصاف به من میگه)

سیب‌های خوردنی سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:54 http://mshaghad.parsiblog.com

سلام
این بحث‌ شما جنبه ثانویه داره. اول باید ببینیم حقیقتی هست یا نه که حالا گفت‌گو به خاطر اون باشه یا نباشه!!!

سلام

عمری است دنبال همونیم ؟

دادا سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 14:13

سلام . در مبانی این نظر مناقشه هست. اولا اومانیسم به این عوارض و حدود تعریف نمی شود. و اگر مقصود تعریف به یکی از نتایجش باشد که نشنیدن است، خوب است مدعی را به این مسئله یادآوری کنم که اکنون قریب 300 سال است که بین کشورهای معتقد به اومانیسم( لیبرالیستی) هیچ جنگی در نگرفته. جنگ ها اغلب بین آنان با سایر جغرافیاهای نظری بوده است. حال بفرمایید کدام بیشتر آمادگی شنیدن دارند؟
در ثانی اگر اومانیسم را به این که هر معیار و ارزشی باید در خدمت انسان باشد نه انسان در خدمت ارزش ها و ادیان و اعتقادها ؟ که به برون انسانی ارزشها اعقادی ندارد، آنگاه اتفاقا مجال شنیدن در اومانیسم بیشتر است . هم ترجیح دارد بر فاشیسم ، هم بر مارکسیسم جبرگرا ، هم بر ادیانی که پیرامون اعقاد و نظر حاله قدسیت و تعصب می بینند و حاضر نیستند ذره ای از آن عقب نشینی کنند. تکفیر و ممنوعیت و برچسب ضاله در کدام سو بیشتر است؟ باید پرسید چرا در تاریخ معاصر به جای جهانبینی از معنویت سراغ می گیرند؟ و بسیاری تلاش می کنند بین دموکراسی و سوسالیسم و اومانیسم با دیانت جمع ببندند ( جامعه مدنی دینی، مردم سالاری دینی، دموکراسی دینی، بلوغ گرایی تاریخی فکر بشری، و...) و روایتی از دین عرضه می کنند که بر عنصر حداقل های دین (اخلاق و معنویت) استوار است؟ همین .

سلام استاد

آیا تلاش برای جایگزین کردن معنویت درجای جهان بینی بخاطر فرار از پیامدهای برشمرده برای انست که فرمودید ؟؟

حسنا سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 21:04

در ثانویه اش هم آنقدر فضا هست که خواست های یک آدم مثل ما، محلی از اعراب داشته باشد..

آهان

معصومه سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 23:45

هیج ومبهوت مانده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه بابا!!!!!!!
خوش اومدی عزیز

آسیه چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 http://bsbonyadi.blogfa.com

سلام
فکر کنم یا خانوم احمدی باشید یا خانوم حفیظی! درسته؟
به هر حال از دوستان خانوم حفیظی که هستید؟
دفتر تبلیغات مشهد که لااقل میومدید؟
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه
به هر حال ممنونم که به من سر زدید

سلام
ذهن خوبی داری آسیه جون خوشحالم که دوبار وبلاکت راه افتاده .

حسنا چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 16:29

جمع قمی ها جمع شده!! لیلا ، /آسیه رو پیدا کرده وهمین طور دوست تاریخ دانمون رو و حدیثه و..آها یادم اومد خانوم دکتر رو. هاشمی رو .چند تا شدید؟؟ منم راه بدهید..اما مجازی!

توکه روسرلیلاجاداری رفیق ..... مجاز وحقیقت !!

طاعون پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:16

سلام
خبری ازتون نیست.

سلام

دادا پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:44

سلام . گمان کنم همینطور است. معنویت گرایی فاقد جهان بینی چیزی است که استاد مطهری آن را مثله کردن دین خوانده بود. برای او که فرصت تجربه عملی اسقرار نظام اسلامی را خیلی کم به دست آورد، دین موضوعیت تام و جامع دارد. و فروکاستن دین به یکی از نتایجش که عرفان یا معنویت باشد، درست نبود.
اما بسیاری دیگر با بهره از تجربه سیاسی غرب و نیازهای فزاینده بشر به معنویت به خصوص در جهان جدید، بر این امر نظر دارند که باید نظامی سیاسی مبتنی بر کارکردهای حداکثری سیستم، برای فرد و جامعه استقرار یابد. مصداق آن را لیبرالیسم که ملتقای اومانیسم و دموکراسی است ( تجربه نظری روشنگری و تجربه عملی و سیاسی مدرن) می دانند.
به گمان اینان تفاهم و گفتگو و مدارا تنها به صورت یک سیستم مستقر در نظام سیاسی لیبرالی ممکن و عرضه شده است.
گرچه حقیر درباره مسئله مدارا از سویی و مسئله لیبرالیسم وو تجربه خونین آن از سویی دیگر حرف هایی دارم، ولی ادعای لیبرال ها درباره مدارا (در سطح) بین فردی به نظر مدلل است. و محل نقض در سیاست خشن کشورهای لیبرالیستی نسبت به سایر امم و ملت ها است. که این تجربه را دیگران هم دارند.

سلام

نسیم دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:54

سلام خوبین؟
نمی دونم چرا فکر کردم قم نیستین، ولی انگار اینجایید و سرتون خیلی زیاد شلوغه. همیشه میام تا از درون همه ی کلماتتون سراغ حال و هوای شما و بعضی دوستان قدیمی رو بگیرم.
الا غریب خراسان رضا مشو که بماند در این ترنم غربت، رضا مشو که ببیند همه سایه ی غم غربت رضا مشو که بگرید
رضا مشو که بگرید
رضا مشو که بگرید
رضا مشو که بگرید
رضا مشو که بگرید...

سلام
ممنون
ولی من هنوز نمیشناسمتون.

علی شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:17 http://secondbirth.blogfa.com/


ورود جهان بینی جدیدی بنام اومانیستم تغییرات پس عظیمی را در زندگی بشر بوجود آورد . این جهان بینی خرافات باوری و جزم اندیشی را رد کرد و تلاش نمود زندگی از نوع جدید آن برای انسان به ارمغان بیاورد. به باور من به هرمیزانی که ما به اومانیسم باور داشته و اساسات را در جامعه پیاده کنیم, به همان میزان عقلانی تر خواهیم شد و جامعه ای خواهیم داشت که میتواند آزادانه و دور از نیروی های فرازمینی راحتر زندگی کرد.
البته باید این را هم قبول کرد که اومانیسم فعلی از نقایص تهی نیست اما میتوان آن را بتدریج کمرنگ کرد

درست میفرمایید.

ارزیاب شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 13:51 http://arzyab.mihanblog.com

سلام
اون طرف قضیه هم هست
وقتی فردی معتقد به تطابق کامل عین و ذهن شد و تصور کرد که دین برای او همه چیز را بیان کرده به نوعی به جمود می رسد
اکثر متدینیی که در فضاهای سطحی دین باقی می مانند و اهل طریقت و حقیقت نمی شوند دچار این آفت می شوند
در واقع به نظر میرسه دو تلقی از دین مطرح باشد
تلقی شناگری و تلقی کشتی سواری
در تلقی شناگری فرد معتقد است با شهادتین حقیقت در چنگالش قرار نمی گیرد و باید شنا کند بحث کند مطالعه کند تا به حقیقت برسد ولی در تلقی کشتی سواری فرد تصور می کند با گفتن شهادتین سوار بر کشتی می شود و حقیقت در چنگال اوست

سلام
وهمین تلقیهاست که دینداری رو اسیب پذیرمیسازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد