دلم برا یه ذره معرفت تنگ شده، درکانون معرفتم ولی تاریکم، خسته ام، تشنه ام.دلم براسلامتی تنگ شده براجهالتم،برامحبت الکی ام به اهل بیت.
منم دلم هوس کرده شبان موسی بشم و موهای خدارو شانه زنم، باورکن
خندیدم ولی عجب معرفتی داشته چوپانه، من هنوز نتونستم ازخودم عبورکنم.
خودت چیستی؟
یه ناکجاپیدا، طلسم پرش به سمت او، باوربیجا
عجب چیزی هستی تو!؟ جون میدی واسه شکستن
میتونی بشکن،من که هربار شکستم با هفت تاسردیگه رو به رو شدم.
اون من وصله زنت رو هم بشکن
گفتم که یه ناکجا پیدام، همونی که نیست ولی هست، یه باوربیجا
ازکدومش بیشتررنج میبری؛ نیستی ات یا هستی ات یا میخوای مرده شور ترکیبشونو ببره؟
همونی که ماهیت سایه یا بهتره بگم سراب رو داره، فکرمیکنم نیست ولی هست
یا واضحترحرف بزن یا حضرت فیل رو صدا بزنم دستیارم بشه.
همونی که ماهیت خدارو داره همونی که باید باورش کرد نه احساسش
باید هارو بزارکنار الان چه باوری نسبت به خودت داری،ازخودت جواب بده نه ازتو کتابها
بی باور، ملحد ملحدم
نسبت به خودت منظورم بود
مسحورقدرتم،دانایی میخام و توانایی، میخام خالق بشم
نه بابا پیاده شو، باهم قدم بزنیم
گذشته ازشوخیش اگه خالقت کردم میخوای چی بیافرینی ؟
انسان
........
زدی تو خال
باچه مختصاتی میخوای آدم بیافرینی ؟
دانایی رو واسه اینجای کارمیخام دیگه
ببین به نظرم، ازفردا کتابهارو ول کن و بین آدمها بگرد ببین مشی و مرام کدومشون رو طبعت می پذیره، مساله هاتو سخت و پیچیده نکن، ببین آدمها کی و تحت چه شرایطی عمیقا تحسینت رو برمی انگیزنداین کار تورو نسبت به انسان دانات می سازه.
اکی ... ممنون، شب خوبی بود، خوبه که هستی، بایه اس میشه پیدات کرد، بازم تشکر. راستی همه این دوساعت، قرآن گوش میکردم، به قلبم آرامش داد.
خواستم بگم عجب ملحدقرآن دوستی هستی تو که شارژم ته کشید.
سلام
نوشته های فلسفی تون زیباست...
موفق باشی
سلام
سلام دوست عزیز
توشته های جالبی دارید موفق باشید
سلام
چرا سانسور کردی رییس
نمی دونم ...شاید چون رئیسم
شاید به یک جهش ایمان نیاز داری... چشماتو ببند و از عرض اتوبان رد شد... بسم الله بگو
اونی که شماپیشنهادمیدید سقوطه نه جهش !
می تونم بپرسم از چی حرف می زدید؟
ازتصویری ازانسان که بناست تحقق پیداکند ولی زهرا از درک و تحقق آن خود را عاجز می پندارد.
سلام و آفرین! برای اختراع یک ژانر جدید و برای نگارش و بروز کردن وبلاک. نام این قالب را چه میگذارید؟ باید به فرهنگستان خبر داد «پیامکنگاری» یا چیزی مشابه آن باشد. خوش بحالتان حال و هوای خوشی دارین. اما به گمانم زمانش رسیده باشد کمی جدی باشین با خود. خدا. زمانه و حتی نگارش. نوعی تفنن جوانانه هنوز در کارهایتان هست. نمونهاش در نگارش همین « برامحبت الکی ام به اهل بیت» که کژتابی وحشتانی کدارد» و فکر نمیکنم منظور شما بوده باشد. موفق باشید.
سلام براستادگرامی ام و تشکرفراوان ازبذل توجه حضرتعالی
این پست گزارش همدردی با ذهن و وجود جوانی امروزی است که ازاحساس و دردهایش گفته و من هم کلماتی را درپاسخش گفتم تا به زعم خود کم نمایم از سردرگمی ای که خصیصه اغلب ذهنهای جوان امروزی است . نمی دانم چرا سانسورنکردم ، واقعا نمی دانم شاید تا دیده شود آنچه درذهن های تازه وارد امروزمی گذرد و اغلب دیده نمی شوند و شاید هم ....
نسبت به غیبت جدیت درفکرو نوشته هایم خیلی توجیه نشدم ممنون خواهم شد اگرقانعم سازید.
سلام
به نظر شاه بیت این گفتگو جمله ای است که راهکار برای دانایی ارائه می ده
خیلی وقت ها ما چیزهایی که پیش فرض است را بی خود تبدیل به مساله می کنیم
سلام
و من با علم به ساختار و پیچ و خم ذهن طرف خواستم بگویم این هم راهی است درمیان راهها.
سلام
اولش ندونستم کدوم شما هستید. اما از کامنت ها معلوم شد که سیاه شمایید. من فکر میکنم انسانها به راهنمایی نیاز ندارند، به گوش نیاز دارند. همون جاست که شاعر میگه این بار پیامبری بفرست که تنها گوش کند!!!
سلام
وقتهایی نیازادمها یه گو ش است زمانی زبان وزمانهایی گوش وزبان
سلامعلیکم ... خوبیییییییییییییییییییییییییییی لیلایی من ؟
چرا این سیب رو گاز زدی ؟ [چشمک] ...
سلام فاطمه جان
خب سیب برای گاززدنه دیگه
سلام..
جالب بود..
سلام
سلام..
اسم وب محترم تان را یک فنجان فلسفه میگذاشتید فکر کنم بهتر بود..نبود؟
سلام
چرا?
سلام
وقت بخیر
با مطلبی جدید تحت عنوان دو نوع نگاه در ادیان به روزم
موفق باشید
سلام
سلام
کجایین امتحان هام تموم شدن ٫ یک سری به خونه ای ام هم بزنید چون بلاگم رو تکونی دادم با یه اهنگ خوب
راستی بیایین دیگه یه روزی که این روزها یک کم آزادی نصیب مون شده وچند روز موندن که باز توی همون زندان برنامه ای خواهیم رفت
بای
سلام
خلوتی قشنگی داشتی با خودت .هوای فلسفه کردم. واقعا داریم به کجا میریم با این عجله
به همه جا...
هروقت داستان موسی و شبان رو میخونم اشک تو چشمام حلقه میزنه.