قبلا میگفتند: این جهان کوه است و فعل ما ندا. حالا معلوم شده که کوه ماییم که فعل دیگران را بازتاب میدیم. یه کم مفهومتر بنویس. فکر ما زیر دیپلمها رو هم بکن
دقیقا که دیگران را بازتاب نمی دهیم ، پردازش شده دیگران را بازتاب میدهیم یه جورایی!
سلام چند وقتی ست تو وبگردی کارم شده خواندن و رد شدن ..دریغ از حس و حالی برای کامنت گذاشتن و مشارکت در بحثی نمودن.. مخ ام سوت می کشد..قطارتنبلی ام در راه است
سلام شماو تنبیلی ! درحوالی ما که قهرا همان حوالی شماست بحث های خوبی درجریانه ولی حیف که تنبلی تان گل کرده .
آویختم اندیشه را کاندیشه هوشیاری دهد زاندیشه بیزاری کنم زاندیشه ها افسرده ام. در جام می آویختم اندیشه را خون ریختم با یار خود آمیختمبا او درون پرده ام. درجسم من جانی دگر در جان من جانی دگر با آن من آنی دگرزیرا به آن پی برده ام.شاید اگر عاشقانه ترین آواز کلاغ را شنیده یا خوانده بودی غریو اعتراف این همه سکوتت گوش مارا کر نمی کرد نفس جوووووونم.نذر کردم گرازاین غم بدرآیم روزی تادر میکده شادان وغزلخوان برم.
امتحانت چطوربود؟ بلاخره رستی ازاین بیت و غزل یانه ؟
سلام جونم نه بابا کجادادم.الان میام وردلت میشینم عین بز وتا صب میخونم .کی نذرم برآورده میشه که تادر میخونه شادان وغزلخوان برم.مردم ازبیخوابی.این همه دیشب نوشتم استاده گفت اشعارفارسی رومعنی نکردی.بازبیاورق بازی کن وجهانگشا ویراستاری کن.
ای واااااای خدا به دادم برسه
ح.و.ر.ی1.6.
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 23:52
جمعه ای که گذشت سالروز بزرگداشت سعدی بود.با شعری که از حافظ میارم سعی کنید انقدر باهوش باشید که یادی هم از سعدی کنید:) روی بنمای و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروانه به جان گو در گیر
ای بچه بد چرا زودتر نگفتی بزرگ بدارمش !؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
می خواستم بگم
دیدم قبلا گفت اند گفت اند گفت اند
ترجیح دادم خموش باشم تا ...
قبلا میگفتند: این جهان کوه است و فعل ما ندا. حالا معلوم شده که کوه ماییم که فعل دیگران را بازتاب میدیم.
یه کم مفهومتر بنویس. فکر ما زیر دیپلمها رو هم بکن
دقیقا که دیگران را بازتاب نمی دهیم ، پردازش شده دیگران را بازتاب میدهیم یه جورایی!
کمی که شاگردی کنم شاید موفق شوم مفهوم تربنویسم.
حیف که گفتن نگین وگرنه میگفتم :)
باز به من بگید نامفهوم مینویسم الان این کبک سیاسی خیلی مفهوم بود?!
هر وقت سکوت میخواهم به گوشه قبرستان میروم تا از هیاهوی مردگان لذت ببرم.
اینم فکر خوبیه ولی فکرکنم اگه شب ها تشریف ببرید بیشتر لذت خواهید برد.
سلام
چند وقتی ست تو وبگردی کارم شده خواندن و رد شدن ..دریغ از حس و حالی برای کامنت گذاشتن و مشارکت در بحثی نمودن..
مخ ام سوت می کشد..قطارتنبلی ام در راه است
سلام
شماو تنبیلی !
درحوالی ما که قهرا همان حوالی شماست بحث های خوبی درجریانه ولی حیف که تنبلی تان گل کرده .
آویختم اندیشه را کاندیشه هوشیاری دهد زاندیشه بیزاری کنم زاندیشه ها افسرده ام. در جام می آویختم اندیشه را خون ریختم با یار خود آمیختمبا او درون پرده ام. درجسم من جانی دگر در جان من جانی دگر با آن من آنی دگرزیرا به آن پی برده ام.شاید اگر عاشقانه ترین آواز کلاغ را شنیده یا خوانده بودی غریو اعتراف این همه سکوتت گوش مارا کر نمی کرد نفس جوووووونم.نذر کردم گرازاین غم بدرآیم روزی تادر میکده شادان وغزلخوان برم.
امتحانت چطوربود؟
بلاخره رستی ازاین بیت و غزل یانه ؟
سلام جونم نه بابا کجادادم.الان میام وردلت میشینم عین بز وتا صب میخونم .کی نذرم برآورده میشه که تادر میخونه شادان وغزلخوان برم.مردم ازبیخوابی.این همه دیشب نوشتم استاده گفت اشعارفارسی رومعنی نکردی.بازبیاورق بازی کن وجهانگشا ویراستاری کن.
ای واااااای خدا به دادم برسه
جمعه ای که گذشت سالروز بزرگداشت سعدی بود.با شعری که از حافظ میارم سعی کنید انقدر باهوش باشید که یادی هم از سعدی کنید:)
روی بنمای و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروانه به جان گو در گیر
ای بچه بد چرا زودتر نگفتی بزرگ بدارمش !؟