... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

خنک شود یا بسوزد!؟

شنیده های این چند روز اخیردراجلاس زنان و بیداری اسلامی بد جور دلم را سوزانده بود آنقدر که یاد دل خنک کردن افتادم به سبک کبک سیاسی، هنوز دعای دل خنک شدن نخوانده بودم که پرگارجناب بهرام ازراه رسید و برای دلم خط ونشان کشید، من ماندم و این دل سوخته که نمی دانست خنک شود یا بسوزد.

مساله این است؛ آیا دل مجازاست خنک شود یانه ؟ قبل ازپاسخ به این سوال ابتدا باید دید دروضعیتی که از دل خنک شدن و میل به آن سخن می گوییم درجستجوی چه هستیم؟ آیا تنها طالب بدبختی و به سختی افتادن طرف مقابل هستیم یا معانی دیگری هم میتوانند مورد توجه قرارگیرند؟ دربرداشت من، غیرازمفهوم دم دستی که ازاین اصطلاح به ذهن می رسد و بسته به سطح درک و وسعت روح انسانها مفهوم دیگری نیز برای ان متصوراست؛ دشمن درهمه فرهنگ ها منفورآدمهاست چرا؟ چون آنرا ناحق می دانند و خود را برحق، به همین جهت هم خواهان تنبیه و ساقط کردن آن هستند چون این امر را مساوی با احقاق حق و قرارگرفتن اموردرجای خود می دانند واگرسخن ازدل خنک شدنی هم به میان می آید نوعی ابرازاحساسی خوشایند است که  ناشی ازاین احقاق حق می باشد.

با توجه به این مقدمه کوتاه من فکر میکنم در خصوص معنای اول، حق باجناب بهرام است و صرف نظر ازاینکه اصل انسانیت ما جنین امری را طرد می نماید فرهنگ دینی ما هم چنین چیزی را برنمی تابد، به قول فاطمه ( که البته من وقت سرچ دقیق را تابحال پیدانکردم) پیامبرمی فرمایند: اگر مردم مصلحت خود را می دانستند هیچوقت همدیگر را نفرین نمی کردند. و نیز گفته سعدی که جناب بهرام درنوشته شان نقل نمودند

اما احساس رضایت از کناررفتن ظالم (و نه به تعب افتادن وی) و رسیدن مظلوم به حق و حقوقش  آنگونه که جناب کبک سیاسی ازآن سخن گفتند نه تنها مجازهست که پسندیده هم هست واگرغیرازاین باشد عدالتخواهی دیگرآرمانی بشری نخواهد بود هرچند بحث جناب کبک سیاسی  بیشترمصداقی مطرح شده است  و من بیشترازمصداق نظر به اصل قضیه دارم.

نظرات 3 + ارسال نظر
بهرام چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:33 http://pargar4.persianblog.ir

همیشه میتوان در هر حرکتی دو روی سکه را دید. اینکه به زبان شیعیان، موضوعی از حب علی ست یا بغض معاویه. نشان دهنده همین دو روی این سکه است. در جنگ صفین فراوان افرادی بودند که بر اساس عداوتی که با معاویه داشتند همراهی علی را میکردند ولی عده ای دیگر هم بودند که بر اثر دوستداری علی با معاویه میجنگیدند. در ظاهر همه اینان در برابر معاویه دست به شمشیر برده اند، اما در باطن انگیزه ها متفاوت است یعنی در روان ما، اینکه ما با کدام انگیزه کاری را انجام می دهیم تاثیر می گذارد. اینکه شما در پی رفع یک ظلم "پادی" کنید کاملا طبیعی ست، اما این شادی نه برای شکست ظالم، که باید برای پیروزی مظلوم باشد. در یک مسابقه فوتبال، آنچه که موجب شادی من میشود نه شکست و ناراحتی تیم حریف، بلکه پیروزی تیم خودی ست. مرا چه که بخواهم از اندوه دیگران مایه شادمانی برای خود درست کنم؟
ازین هم که بگذریم به موارد خنثی میرسیم، چیزی مانند دیدن نیمه خالی یا نیمه پر لیوان. هر دو واقعیت دارد. لیوان هم نیمیش خالیست و هم نیمیش پر است. اینکه شما بگویید نیمی از لیوان خالی ست همانقدر صحیح است که بگویید نمیش پر است. اما... گفتن و در ذهن بردن هر یک ازین گذاره ها، تاثیر خاصی بر شما و روانتان باقی میگذارند. هر گزاره اگر ملاک ذهنی شما شود تعیین میکند که شما خوشبینید یا بدبین! و زندگی دو نفر آدم که یکی بدبین و دیگری خوشبین است اصلا مشابه هم نیست.
حالا با در نظر گرفتن موارد فوق، اینکه من شادمانی ام را هیمه از اندوه و رنج و تعب و شکست دیگران گیرم، حتی بفرض که این دیگران دشمن ! باشند، در من روحیه ای بیمار بار می آورد، اما اگر شادمانی ام آبشخورش، پیروزی دوستانم و خودم باشد این امریست که اعتماد بنفس مرا تقویت میکند.
سخن آخر: شما در کلاس سعی میکنید با بهتر کردن درستان از دیگران پیش بیافتید، یا با اختلال در درس آنها، از رقابت با خودتان بازشان میدارید؟
شما آرزوتان آوردن نمره خوب برای خودتان است یا اینکه آرزو میکنید نمره رقیبتان خراب شود؟

فقط کافیه به سختی هایی که پیامبر برای هدایت خلق الله برخود رواداشت فکرکنیم درعمق این رفتار که تحسین خدا رو هم برمی انگیزد میشه بوضوح دید قدر و اصالت انسان را واینکه همه گردون بناست اورا به مقصد برسانند.

اسکندری چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:37

سلام . صرف نظر از اینکه کامنت بهرام گرامی پاسخ به چه مشکل یا مسئله ای است؛ به گمان من حرفهایی او صائب و محکم است. من نیز پیشتر با اشاره به سیره پیامبران عرض کرده ام که این برگزیدگان هدایت خلق، حتی دشمنان خویش و دشمنان آرمان خویش را آرزو می کشیدند. نه نابودی و اضمحلال آنها را . در واقع باطل در نزد آنان عقیده باطل است نه حاملان آن. امام حسن در لحظات اخر حیات خویش ظاهرا ! سه فقره فرمایش و خطابه خطاب به صفوف مخالفان قدار دارد. خواندن آن ها بسیار جالب است . ایشان در بدترین شرایط ارزوی هدایت میکند برای آنها و آنها را از گمراهی و غذاب آخرت بیم میدهد.
اینگونه است عرفان اسلامی و اخلاق معنوی استوار برآن در این منظومه هدایت فکری و اندیشه ای حتی از قبول به سبب معجزه و انفعال حاصل از آن ، مهمتر و ارجمند تر است.
کاش ما به سطحی از رشد ذهنی و فکری برسیم که بدانیم و باور کنیم که خدای مهربان ما همه خلقش را دوست دارد و برای همه خلقش هدایت خواسته و حکمت بالغه او بر این امر تعلق گرفته است. کاش بدانیم که ما نیز وقتی بزرگ و رشید می شویم که نه از سقوط دشمن خوشحال شویم بلکه از سقوط سیطره باطل خوشحال گردیم و آرزو کنیم که همگان، ما و دیگران مزه ایمان و هدایت و روشن جانی و روشن ضمیری و روشن فکری را بچشند.

سلام استاد گرامی
درفلسفه اخلاق ما درکنار حسن فعلی به نیت و حسن فاعلی هم توجه شده است و به نظرم محدوده نیت درعمل جایی است که انسانها را سطح بندی می نماید ؛ یکی مثل حضرت علی درجریان ابن عبدود اوج انسانیت را به ما نشان میدهد یکی هم هنوز در چنگال سیطره نفس و منیتش اسیراست.
(یادمه وقتی برای اولین بار جریان حضرت علی و ابن عبدود رو شنیدم بچه بودم ، شاید چهارم پنجم دبستان و بخوبی یادم هست که تامدتها این قضیه ذهنمو درگیرکرده بود بطوری که میتونم بگم یکی از اولین تجربه های من برای گذر از ظاهر به باطن وقایع و اتفاقات بود.)
راستی که اگر انگیزه ها و نیات درونی ما کنترل نشوند حرکت های ما همیشه کور !!! متولد خواهند شد و بی مهابا همه چیز را بهم خواهند ریخت.

فرزانه پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:47 http://kolbe-tanhayee-man.loxblog.com

فرا رسیدن ماه ضیافت الهی ماه رخمت و برکت و غفران بر شما و خانواده محترم مبارک باد


شد باز در رحمت خالق به روی خلق

چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا

مژده که شد ماه مبارک پدید

من هم تبریک میگم فرزانه جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد