رمضان ماه پرزدن درملکوت نماز و نیاز است،ماه عروج علی(ع) دریچه یست گشوده برملکوت تاهرجان که بخت قابلیت دارد از این خاکدان به سمت جان جهان پربگیرد،رمضان را میهمان اوئیم برخوان آسمانی او می نشینیم، با ملک انباز می شویم و لقمه راز برمی گیریم..ومیهمانی او یعنی رهایی و این لطیفه راز رمضان است حضرت باری را می خوانم به لمعه ای از لمعات حقیقت این ماه دست گیرمان باشد و از شمایار همراه و دوست دلنشین هم می خواهم در قرار های عاشقانه تان در این ماه حقیر و همه همراهان را از دعای خیر تان فراموش نکنید..
خدایا دست من کوتاه ز لیلا یه مجنونه فدایی داره لیلا وضو سازم برایش از سر عشق شود سجاده ام زلفان لیلا زنم سجدا به روی جام لبهایش شود لبریز ز عشق با خنده لیلا
خموش از ذکر نی، میباش یکتا/که نی گوید که یکتا را دوتا کن سلام بزرگوار! مسرورم از خوانش دقیق شما. چنانکه میدانید اصل برای حضرت مولانا خاموشی است. خود سخن گفتن را ی امری ناگزیر می داند و «تا که هشیار است و بیدار یکی دم نزند». هم در مثنوی و هم در دیوان شمس بعد از گرم شدن در مطلبی دم فرومیبندد. در پایان عزلها هم اینگونه است و تاجایی که بعضیهای فکر کردن تخلص شاعر خاموش یا خموش است. حال اینک اینگونه نیست ایشان بعد از هر غزلی برخودش نهیب می زند که لب ببند. حالا راز این کار چیست استاد ملکیان در مقالهای به آن پرداخته و حتمن دیدهاید. اینجا نیز که پایان غزل است مولانا احساس می کند که حال و هوای مجلس و نای زنی که ازش حرف زده میل ادامه غزل را دارد. تا اینجا در یک مقام آمده بود و اگر ادامه میداد باید مقام دیگری را ناییُ انتخاب میکرد و این دیگر همان از وحدت به کثرت آمدن بوده که مولانا از آن فرار کرده. یعنی حتی نی هم اینجا طلب دوتایی میکند و ضمیر وحدت طلب مولانا آن را نمی پذیرد. بیش از این چیزی به ذهن من هم نمی رسد.
سلام استاد بزرگوار بسیار استفاده بردم ، ازپاسخ ارزنده تان بی نهایت سپاسگذارم.
سلام, بلی از بهترین کارهای مختاباد است.
"جام" درست است یا "جان"؟
سلام
«جام» ولی من ترجمه اش کردم .
سلام لیلا جون
یا یه دلنوشته دیگه به روزم بهم یه سر بزن
راستی ممنون که بهم سر زدی از نظر زیبات هم ممنون
اما صلاح من بودن با اونه
اینو خدا هم میخواد
سلام فرزانه عزیز
بیشتر فکرکن!
آیا چرا به نسخه اصل دست می برید...
ای کسانی که ایمان آورده اید!
خب من اینجوری میشنوم به نظرت چیکارکنم گوشمو عمل کنم ؟ یا روحمو ؟
رمضان ماه پرزدن درملکوت نماز و نیاز است،ماه عروج علی(ع) دریچه یست گشوده برملکوت تاهرجان که بخت قابلیت دارد از این خاکدان به سمت جان جهان پربگیرد،رمضان را میهمان اوئیم برخوان آسمانی او می نشینیم، با ملک انباز می شویم و لقمه راز برمی گیریم..ومیهمانی او یعنی رهایی و این لطیفه راز رمضان است
حضرت باری را می خوانم به لمعه ای از لمعات حقیقت این ماه دست گیرمان باشد و از شمایار همراه و دوست دلنشین هم می خواهم در قرار های عاشقانه تان در این ماه حقیر و همه همراهان را از دعای خیر تان فراموش نکنید..
سلام..قم خوش بگذرد
سلام
ممنون
من هم ملتمس دعا هستم .
@...............@..........@............@@@@@.........@
@@..........@@......@.....@......@.........@......@..... @
@.@........@.@....@.........@....@.........@....@....... ..@
@..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@
@...@....@...@....@.........@...............@....@...... ...@
@....@..@....@....@.........@...............@....@...... ...@
@.....@@.....@....@.........@...............@....@...... ...@
@......@.......@....@.........@................@....@... ....@
اکی .
نظرم رسید؟
سلام و صال جان
دراین پست که نظری ازشما دریافت نکردم .
یه ساعت نوشتم دوباره خلاصه اش میکنم
میشه به خدا با اعتراض بگم {چرا}
الهی !!!
من میگم .
خدایا دست من کوتاه ز لیلا
یه مجنونه فدایی داره لیلا
وضو سازم برایش از سر عشق
شود سجاده ام زلفان لیلا
زنم سجدا به روی جام لبهایش
شود لبریز ز عشق با خنده لیلا
به به ....
اصلا به به ....
واقعا به به ....
خموش از ذکر نی، میباش یکتا/که نی گوید که یکتا را دوتا کن
سلام بزرگوار! مسرورم از خوانش دقیق شما. چنانکه میدانید اصل برای حضرت مولانا خاموشی است. خود سخن گفتن را ی امری ناگزیر می داند و «تا که هشیار است و بیدار یکی دم نزند». هم در مثنوی و هم در دیوان شمس بعد از گرم شدن در مطلبی دم فرومیبندد. در پایان عزلها هم اینگونه است و تاجایی که بعضیهای فکر کردن تخلص شاعر خاموش یا خموش است. حال اینک اینگونه نیست ایشان بعد از هر غزلی برخودش نهیب می زند که لب ببند. حالا راز این کار چیست استاد ملکیان در مقالهای به آن پرداخته و حتمن دیدهاید. اینجا نیز که پایان غزل است مولانا احساس می کند که حال و هوای مجلس و نای زنی که ازش حرف زده میل ادامه غزل را دارد. تا اینجا در یک مقام آمده بود و اگر ادامه میداد باید مقام دیگری را ناییُ انتخاب میکرد و این دیگر همان از وحدت به کثرت آمدن بوده که مولانا از آن فرار کرده. یعنی حتی نی هم اینجا طلب دوتایی میکند و ضمیر وحدت طلب مولانا آن را نمی پذیرد. بیش از این چیزی به ذهن من هم نمی رسد.
سلام استاد بزرگوار
بسیار استفاده بردم ، ازپاسخ ارزنده تان بی نهایت سپاسگذارم.
سلام رفیق جون!
لیست کتابها رسید یا نه؟چک کردی یا نه؟ برای رئوفه فرستادی یا نه؟
سلام رفیق جون
لیست کتابها نرسید
چک نکردم
به روفه نفرستادم
ای وااااااااااااااای چقدرکارمن نکردم .