گاه با اتفاق یا وضعیتی درزندگی رو به رو می شویم که هضمش برایمان دشواراست، احساس میکنیم تحملش فوق توان ماست. اغلب قضیه را به روزگار و بازیهای زندگی ربط میدهیم ولی آیا این تمام پاسخ است؟
نمیدانم چرا ولی امشب ذهنم میل شدیدی دارد پای فراسو را به این عرصه بکشد؛ بی اذن او حتی برگی از درختی نمی افتد. شک ندارم.
خدایا!! می ترسم دراین شکستنها که ظرفم را هدف گرفته اند روزی رسد که به کلی اوت شوم...
نترسین
توی بازی ای که خدا طرف مقابله تون هست
حتی اگر اوت هم شوید
باز هم برنده اعلامتان خواهد کرد.
در ثانی من خدای بازنده را نمیپرستم.
ترجیح میدهم ببازم .
تا اینکه بندگی کنم.
تا اینکه بی بهانه پاداش بگیرم.
نباید ظرفمان بزرگ شود؟ اگر شکستنی نباشه، تغییری هم هست؟
به دوستم گفتم: می ترسم با این شرایط های سخت ارزشهایی رو که دارم از دست بدم. گفت: اگر ارزش هات، ارزشمند باشند، مطمئن باش هیچ وقت از بین نمی رند.
سلام .
من بی نهایت برای شما و تلاش برای وقوف به تجربه های ذهنی و روانی و اندیشگی درونتان ، احترام قائلم. اما ...
سلام
دلواپسی طعم دارت را گذاشتی یک جای امن که جایش را غریبه ها نمی دانند.
من پیدایش کردم و هنوز مشغول دوست داشتنت هستم...
فقط مانده ام سخت در عجب! میان این روح عارفانه ای که همینطور یک ریز دارد از کاسه متنت شره میکند...این کلمه « اوت» چرا انقدر بداخم و ناموزون به چشمم می آید.
نکن اینطور آغا!
هدهدجان کوتاه بیا یه کم ....
اوت را راست میگی خودمم این نقد رو ببرخودم دارم.
چند روزی ست که این شکستن ها ظرف من راهم بدجور نشانه گرفته اند...منم می ترسم..خیلی هم می ترسم
ترسی تنیده به جان!
سلام
با توضیح یک آیه در مورد توجه به امام عصر عج در خدمتم و مشتاق نظر شما
سلام